حجامت

/hejAmat/

    cupping
    phlebotomy
    bloodletting

فارسی به انگلیسی

حجامت کردن
bleed, to bleed, to cup

مترادف ها

cup (اسم)
پیاله، جام، حجامت، فنجان، ساغر، گلدان جایزه مسابقات

bloodletting (اسم)
حجامت، خون گیری، فصد

phlebotomy (اسم)
حجامت، خون گیری، فصد، رگ زنی

leech (اسم)
مزاحم، حجامت، خون اشام، زالو، انگل، خفاش خون اشام، اسباب خون گیری

پیشنهاد کاربران

رگ زنی. . . نیشتر. . . . به منظور صاف کردن خون . . .
blood cupping therapy عبارت مناسبی برای حجامت یا خونیاس است و bloodletting برای فصد یا نیشتر مناسب تر است.
نیشتر
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
خونیاس ( سغدی: xurne - ãs )

بپرس