حجامت

/hejAmat/

    cupping
    phlebotomy
    bloodletting

فارسی به انگلیسی

حجامت کردن
bleed, to bleed, to cup

مترادف ها

cup (اسم)
پیاله، جام، حجامت، فنجان، ساغر، گلدان جایزه مسابقات

bloodletting (اسم)
حجامت، خون گیری، فصد

phlebotomy (اسم)
حجامت، خون گیری، فصد، رگ زنی

leech (اسم)
مزاحم، حجامت، خون اشام، زالو، انگل، خفاش خون اشام، اسباب خون گیری

پیشنهاد کاربران

واژه حجامت
معادل ابجد 452
تعداد حروف 5
تلفظ he ( a ) jāmat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: حجامة] ( پزشکی )
مختصات ( حِ مَ ) [ ع . حجامة ] ( مص م . )
آواشناسی hejAmat
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

رگ زنی. . . نیشتر. . . . به منظور صاف کردن خون . . .
blood cupping therapy عبارت مناسبی برای حجامت یا خونیاس است و bloodletting برای فصد یا نیشتر مناسب تر است.
نیشتر
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
خونیاس ( سغدی: xurne - ãs )

بپرس