حتمی الاجراءnecessary or sure to be carried out, bindingحتمی الوقوعinevitable, sure to happen, unavoidableحتمی کردنensure
very (صفت)واقعی، حتمی، همانall right (صفت)صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثقimminent (صفت)حتمی، قریب الوقوعimperative (صفت)حتمی، الزام اور، دستوری، امریindispensable (صفت)حتمی، ضروری، واجب، نا گزیر، لازم الاجراء، صرفنظر نکردنی، چاره نا پذیرobligatory (صفت)حتمی، الزام اور، واجب، لازم، لازم الاجراء، الزامیcategorical (صفت)قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرطcocksure (صفت)حتمی، پر افاده، غرهcategoric (صفت)قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط
شک را اگر ایرانی بدانیمحتما = بیشک / بیگمانحتما = چرا که نهحتما = صد ( این اقا صد مشکل داره ) ( بطور حتم/قطع = بطور صد ) حتما = صد در صدناگزیرعلی التحقیقمحتومین واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:وینیژی ( وینیژ از سنسکریت: وینیشچَیَ= حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» ) سونیشی ( سونیش از سنسکریت: سونیشچیتَم = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» ) نیگْمی ( نیگم از سنسکریت: نیگَمَ = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» ) ... [مشاهده متن کامل] پیوبی pyubi ( پیوب از کردی: پیوبِست = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» )+ عکس و لینک