حکمت از ح. ک. م آمده و شاخات آن تحکیم / محکم / محکوم / احکام و . . . میباشد.
میناشناسی حکمت ؛ از آنجا ک ه شاخات آنرا بیان کردم میتوان در مثال ساده ای بهتر آنرا واشناسی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
بدین وسیله در این استوار نامه شما را به . . . . سمت منصوب میکنم. /
دقت بفرمایید استوارنامه برابر حکمنامه میباشد پس با این حساب آیا متوان گفت محکم = سفت و استوار ؟؟؟ بله
آای میتوان گفت محکوم یعنی کسی که رای آن سفت شده و قابل برگشت و شل شدن نیست؟؟؟ بله
آیا میتوان گفت احکام که انرا دستور در زبان فارسی میدانیم همان استوار است یعنی هر چیزی که ملزم به رعایت آن هستیم؟؟ بله ( قانون هم بسیار همسان با کانون است یعنی سفتگاه = مستحکم که باز هم حکم و ح. ک. م در آن دیده میشود
=> آیا حکمت همان استوار نامه میباشد ؟؟؟؟ یعنی چیزی که خداوند برای ما قانون کرده و ما ملزم به پذیرش آن هستیم و در خط سرنوشتی ما قرار دارد؟؟؟ بله
آیا حاکم همان سفت کننده و قانون نویس و کانون نویس بوده؟؟ یعنی خط نوشتن و کد دادن ( code ) همانیست که کد خدایان ( حاکمان ) انجام میدادند؟؟ بله کد / کت / code و کد دادن و خط زدن و . . . . اشاره به دستور و سفت و محکم و حاکم دارد
امروزه به اشتباه حکمت را دانش و . . . مینامند
سردمدار، زمامدار
فرماندار
حاَکم
واژهای " حاکم و قاضی " در بسیاری از موارد مترداف هستند و در معنایی مشابه یکدیگر استعمال می شوند.
ولی با توجه به معنی لغوی، می توان تفاوت آشکاری بین آنها مشاهده نمود.
قضا به معنی اتمام است .
وقتی دستوری به صورت قطعی تعیین شود و به صورت حتمی به مرحله اجرا برسد به گونه ای که کار تمام شده باشد، از عبارت قضا استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در قاموس قرآن آمده است : قضا به معنی تمام کردن است.
. مثل فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ . . . قصص:۲۹.
چون موسی مدت را تمام کرد و با اهلش براه افتاد . . .
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ بقره: ۲۰۰.
فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قصص: ۱۵. گفته اند �قضی علیه� یعنی مرگ را بر او وارد کرد و او را کشت ظاهرا �قضی� در اینگونه موارد به معنی تمام کردن است یعنی موسی مشتی بر او زد و کار او را تمام نمود وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ زخرف: ۷۷. گویند اى مالک پروردگارت کار را بر ما تمام کند و ما را بمیراند گوید شما ماندنی هستید ایضا آیه لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا فاطر: ۳۶. کار آنها تمام کرده نمیشود تا بمیرند. ۱
ولی حکم به معنی اتقان و استحکام است.
در لسان العرب می گوید :
حاکم: "هو الذی یُحْکِمُ الأَشیاءَ و یتقنها" ۲
حاکم کسی است که امور را به صورت متقن و محکم انجام می دهد.
بنابراین می توان گفت " قاضی " کسی است که در داوری مساله را تمام می کند و رای نهایی را صادر می کند.
و "حاکم " کسی است که امور را به صورت دقیق و متقن و محکم انجام می دهد و در این معنا فراتر از داوری و قضاوت است و شامل همه امور می شود.
۱. قاموس قرآن، ج۶، ص: ۱۸
۲. لسان العرب، ج۱۲، ص: ۱۴۰
فرمانده
رعیت دار. [ رَ عی ی َ ] ( نف مرکب ) دارنده ٔ رعیت . || حافظ و نگهبان رعیت . || پادشاه و حاکم . ( ناظم الاطباء ) .
فرمان فرما
حکم دار. [ ح ُ ] ( نف مرکب ) حاکم .
فرمانروا
شاه
معنی حاکم میشه فرمانروا پادشاه
کسی که تمام کارها را با حکمت ( فایده ) انجام میدهد
طبیب، دانای شهر
رئیس فرمانروا پادشاه
پادشاه رئیس فرمانروا
حاکم در زبان عبری به معنی دانشمند و حاکم دینی به حاکام و سپس به خاخام تبدیل گردیده.
پادشاه، حکمران
دستور دهنده - فرمانده - سلطان - رهبر
فرمان روا ، فرمان فرما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)