حامی

/hAmi/

    patron
    promoter
    proponent
    protector
    support
    supporter
    supportive
    tutelary
    backing
    hamitic
    african
    ally
    backer
    behind
    defense
    protsctor
    defender

فارسی به انگلیسی

حامی از جان گذشته
partisan, guerrilla

حامی اصلی
mainstay

حامی ها
supporters, backing

مترادف ها

supporter (اسم)
پشتیبان، حامی، معین، نگهدار، متحمل

protector (اسم)
پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار

patron (اسم)
پشتیبان، حامی، دوست، نگهدار، ولینعمت، مشتری، حافظ

sponsor (اسم)
کفیل، حامی، ضامن، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده

actor (اسم)
بازیگر، هنرپیشه، شاکی، حامی، خواهان

advocate (اسم)
حامی، طرفدار، مدافع، وکیل مدافع

partisan (اسم)
حامی، طرفدار، پارتیزان، پیرو متعصب، شمشیر پهن و دسته بلند

backer (اسم)
پشتیبان، حامی، نگهدار، باربر

shield (اسم)
حامی، سپر، پوشش، حفاظ، تخته، محفظه، پوشش محافظ

booster (اسم)
حامی، تقویت کننده، ترقی دهنده، زیاد کننده، تشدید کننده، بالا برنده

bulwark (اسم)
حامی، پناه، بارو، موج شکن، دیوار، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، دیواره سد، سنگر بندی

vindicator (اسم)
حامی، توجیه کننده

partizan (اسم)
حامی، پیرو متعصب، شمشیر پهن و دسته بلند

پیشنهاد کاربران

معنیش حمایت کننده است که از القاب حضرت عباسه ( ع )
ظهیر. [ ظَ ] ( ع ص ، اِ ) هم پشت. مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان. پشتیبان. یاریگر. کمک. ج ، ظُهَراء. ( مهذب الاسماء ) : و الملائکة بعد ذلک ظهیر. ( قرآن 4/66 ) .
بدان منگر ای خواجه گر ظاهری
...
[مشاهده متن کامل]

نبینی همی مرد دین را ظهیر.
ناصرخسرو.
پشت احکام قران بود به شمشیر خدای
بهتر از تیغ سخن را نبود هیچ ظهیر.
ناصرخسرو.
نان پاره خویشتن بجستم
از شاه ، ظهیر دولت و داد.
مسعودسعد.
ظهیر ملّت و ملک و نصیر دولت و دین
به راستی و سزا بودش از خلیفه خطاب.
مسعودسعد.
عالم عادل مؤید مظفر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت. ( گلستان ) . || نیم روز. گرمگاه. ظهیرة. ظُهر. || دردپشت رسیده. مبتلی به پشت درد. || قوی پشت از شتر و جز آن : بعیر ظهیر؛شتر قوی ( مذکر و مؤنث در آن یکسان است ) .

پشت و پناه . [ پ ُ ت ُ پ َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مددکار. یاریگر. حامی . ظهیر. ثِمال . ( مهذب الاسماء ) :
بهر کار پشت و پناهم توئی
نماینده ٔ رای و راهم توئی .
فردوسی .
بیامد ترا کردپشت و پناه
...
[مشاهده متن کامل]

کنون زو چه دیدی که بردت ز راه .
فردوسی .
که هستی تو پشت و پناه سپاه
ز تو برفرازند گردان کلاه .
فردوسی .
ای مرا سایه ٔ درگاه تو سرمایه ٔ عمر
وز بلاها و جفاهای جهان پشت و پناه .
فرخی .
از پرستیدن آن شاه که دست و دل اوست
جود را پشت و پناه و امن را یسر و یسار.
فرخی .
هرچند شها پشت و پناه ضعفائی
دانی که دعای ضعفا پشت و پناه است .
سوزنی .
سری که خلق جهان را دل است و پشت و پناه
امین دین اله است وسعد ملکت شاه .
سوزنی .
فتادگان جهان را سری و پشت و پناه
که خائفان جهان را پناه تست رجا.
ابوالعلاء گنجه ای .
ما را عجب از پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم .
سعدی .
خدا پشت و پناهتان ؛ خدا پشت و پناه شما. دعائی است .

اسم من حامی هست حمایت از همه نه حمایت از اینو اون
از القاب مشهور حضرت ابوالفضل، �حامی الظعینه� که به معنی حامی زنان است.
در جوامع اروپایی به پیروان حام نسبت داده شده و از آن به سیاه برزنگی یادمیکنند hamitic
در صورتی که حامی یکی از سه نژاد سفید بوده ولی بدلیل شباهت چهره آنان به آفریقاییها به آنها نسبت داده شده
حامی : حامی ( عربی ) 1 - منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ 2 - آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، معین ، یاور ، یاریگر ، پشت و پناه ، طرفدار ، هوادار ، پشتیبان.

سرپرست
حامی ( اسپانسر ) Sponsor : [ اصطلاح بازار یابی ] فردی که معرف مستقیم یک توزیع کننده است و وظیفه ی هدایت و حمایت وی را دارد.
advocate
حمایت کننده از اموال
نگهبان
حمایت می شود
اتالیق
پناه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس