حامله

/hAmele/

    pregnant
    expectant
    gravid

مترادف ها

pregnant (صفت)
ابستن، بار دار، حامله، ابسته

enceinte (صفت)
ابستن، حامله

پیشنهاد کاربران

در پارسی و زبان های ایرانی باستان به حامله میگن زهاگومند که از زهار میاد به معنی رحم و مند پسوند نسبت مثل دانشمند
great with child
very soon to have a baby
But my wife is great with child!
درکاشان به زنی که تازه زایمان کرده میگن زی یسبون
ابستن
حامله
بارداری
در لری بختیاری
اَوِستون / اَوِستُو ( تلفظ حرف واو تو دماغی گفته می شود )
شکم دار ( در افغانستان )
حامله باردار
حامله
باردار
بارداری
آبستن
زن حامله . حامله . حاملگی . باردار . بارداری.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس