کلمه:در بیشتر زبانها از کهن روزگار بوده است به پنداشت ودریافت یافتِ کِلِمَ ؛کِل کردم، فرستادم. فرست، فرستادن. کل کردن؛ مانند پیامک.
" حافظ:حفظتا، اوزستا، اوستا ":حفظ و نگهداری.
داستانی تخیلی درباره خدابیامرز حکیم حافظ در زمان حیاتشان: حافظ مردی ساده بودند، که ذهنشان بزرگتر از بدنشان بوده است، بنابراین نمی توانستند، افکارش را در بدن بیش از حد کوچکتر خود نگه دارند. ایشان سالها سوء تفاهم را در میان مردم دریافت کرده و تصمیم گرفتند، از دیگران دوری کنند، تا از نظرات نامفهوم آنها نیز در تنهایی خود جلوگیری نمایند. خدابیامرز حکیم حافظ، شروع به نوشتن در وجود تنهایی خود را کرده و متوجه شدند، که سریال های تکراری در مکالماتشان شکل می گیرد و به این ترتیب قرر قرآن کریم و ساعت به حکیم حافظ هدیه داده شد. سفری در دنیای ناشناخته، عالم الغیب و قابل پیش بینی نشده برای ایشان آغاز گشت. او برای اولین بار قرآن را خوانده و بلافاصله از عقاید خود خلاص گشتند و جاذبه قرآن کریم را به خود جذب کردند. افراد متعلق به دنیای نامرئی و کائنات، تصمیم گیرانی با فهم بالا به سیارات جامدی، همانند خورشید به عنوان مرکز مرتبط هستند. حکیم حافظ شروع به شعر گفتن را کردند و وقتی خسته می شدند و کلمات به ایشان نمی رسیدند، ایشان دوباره قرآن می خواندند. حکیم حافظ در کمال عقل، فهم و درک خود، کاملتر شدند و قرآن کریم را از صمیم قلب حفظ کرده و بر خود آموختند. ایشان بارها و بارها با دانش پاداش گرفته و ذهن خود را اوج دادند و سپس از میان صورت فلکی ستاره ای نامشخص خود بیرون راهنمایی گشته و ارشاد گشتند. ایشان شاهکارها را نوشتند و از درک خود لذت می بردند. افرادی که درک نمی کنند، هنوز نیاز به شنیده شدن را دارند و چون ایشان آن درک را می داشتند، با خدا صحبت می کردند و خداوند فرشتگان را برای ایشان فرستادند و گوشهای ایشان را به مردمی باز کردند، تا آنها نیز بتوانند، از بهره برداری حکیم حافظ استفاده کنند. ایشان می توانستند با همه ستارگان ارتباط برقرار کنند، در حالی که دعا می کردند، تا که سرزمین ناشناخته شعر را در تصویر ستاره خود بسپارند و خوشحال می شدند، که در جایی درک ها با هم ارتباط برقرار خواهند کرد و شنیده خواهند شد و ایشان در مورد نیازهای ذهنی مردم هم شریک بودند. سپس روحشان با شعورشان متحد گشته و بیش از همیشه به خدا نزدیک تر شدند و پیوسته به خداوند متعال صحبت می کردند و خداوند دوباره عشق بیکران خود را در سینه ایشان باز گشادند، در این معنا، یک لحظه سکوت کنیم، تا که روح آن بزرگوار نیز آرام بماند، ان شاء الله. ... [مشاهده متن کامل]
تکتم کمانی
خواجه شمسُ الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی ( ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری ) مشهور به لِسانُ الْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسانُ الْعُرَفا و ناظِمُ الاُولیاء، متخلص به حافظ، شاعر فارسی گوی ایرانی بود. بیش تر شعرهای او غزل است. مشهور است که حافظ به شیوهٔ سخن پردازی خواجوی کرمانی گرویده و همانندیِ سخنش با شعرِ خواجو مشهور است. حافظ را از مهم ترین اثرگذاران بر شاعرانِ فارسی زبانِ پس از خود می شناسند. در سده های هجدهم و نوزدهم میلادی اشعار او را به زبان های اروپایی نیز ترجمه کردند و نامش به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هر سال در ۲۰ مهر مراسم بزرگداشت حافظ در آرامگاهش در شیراز با حضور پژوهشگرانی از اقصی نقاط دنیا برگزار می گردد. در تقویم رسمی ایران ۲۰ مهر را روز بزرگداشت حافظ نامیده اند. ... [مشاهده متن کامل]
مشهور است که حافظ در سال های نوجوانی و آغاز جوانی شاگرد نانوا بوده و از نسخه های خطّی نیز رونوشت برمی داشته است. آگاهی ها دربارهٔ تحصیل و تدریس حافظ فقط از اشاره های خودش در شعرها و نیز مقدّمه ای است که محمّد گلندام در نهایت اختصار نگاشته است. حافظ در اشعار خویش به حضورش در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی و حفظ قرآن برپایهٔ قرائت های گوناگون اشاره کرده است. آوازهٔ حافظ سبب شده بود که حاکمان سرزمین های دور و نزدیک او را فراخوانند. او در طول زندگی با بسیاری از سلاطین و بزرگان تعامل داشت و با اهل علم و ادب و شعر هم هم نشینی می کرد و از احوال صوفیان و درویشان زمانش هم باخبر بود؛ امّا خودش هرگز در هیچ یک از این گروه ها قرار نگرفت. حافظ هیچ گناهی را سنگین تر از مردم فریبی و ریاکاری نمی دانست و همواره به اهل تظاهر در اشعارش می تاخت. مکتب حافظ رندی است و رند و رندی اساسی ترین اصطلاح در شعر و جهان بینی حافظ است؛ از این رو، شناخت رندیْ شناخت جهان بینی و اندیشه و هنر حافظ را نتیجه می دهد. رندی، در نگاه حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است؛ و رند متفکّرِ روشنفکر. بیش از هر شخصیت دیگری که در دیوان دیده می شود رند است که حامل پیام حافظ است. بیشترِ صاحب نظران بر آنند که حافظ غزل فارسی را به اوجی رساند که دیگر هرگز تکرار نشد. شعر حافظ دارای سه فضای عاشقانه و عارفانه و مدحی است. حافظ پژوهان برجسته ترین ویژگی سبکی غزل او را «پریشانی» دانسته اند؛ یعنی استقلال و عدم ارتباط ابیات: هر بیت موضوعی علی حدّه مطرح می کند. حافظ با دگرگونی های پی درپی در صور خیال و بن مایه ها سبب می شود خیال شود که موضوع شعر پیوسته تغییر می کند، درحالی که شاید چنین نباشد. از این رو، برای تحلیل درست غزل حافظ باید مرز ظریف میان موضوع بیان شده و روش های گوناگونِ بیان آن موضوع را در نظر داشت.
حافظ:نگاهدار. نگاهدارنده. لسان الغیب:زبان غیب. سخنگوی غیب. سخنگوی جهان غیب.
به زبان سنگسری نگهبون negebone پاسبون pasebone از بِر az ber خلی خاره شاعر اِیرون khely khareh shaer iron غزل حافظ دریای بیکران بر هر پیمانه ای هر که قدر درکش والا غزل حافظ بر او در دانه ای ... [مشاهده متن کامل]
رند وزاهد و عارف در درگاه حافظ گیرند درس هر کس مست شود از غزل حافظ چون پروانه ای غزل حافظ از عرش می تابد نور چون خورشید نورش دل را جلا می برد یار را تا میخانه ای غزل حافظ اساسش از غیب چون باران از سما برکتش لاله و زنبق و شقایق بر هر کاشانه ای ره میخانه و کعبه و معبد در غزل لسان غیب برعشق تابان در دولت عشق با قلم چه شکر دانه ای شعر وغزل حافظ کمال در کمال تا افق تابان زین از شرق و غرب عالم نشر که حافظ هست فرزانه ای فرزانگان شرق و غرب از شعر لسان غیب ساختن کاخ بلند به قول فردوسی بزرگ که از باد و باران نیاید گزند پارسی معرفت ودرک اشعار حافظ تا در فهم من حقیر این خط خطی بر روز بزرگداشت حافظ که مهرش هست بر هر دل روشن ضمیر 🌹🌹🌹🌹🌹🌹💔
شهنامه نمود پهلوانی من است. امثال و حکم ز نکته دانی من است. خیام رباعی را یکی فرزانه است . حافظ که نشان رازخوانی من است . شهرام.
حاَفظ
حافظ نگه دار
عاصم. [ ص ِ ] ( ع ص ) بازدارنده. ( غیاث اللغات ) . منعکننده. ( از اقرب الموارد ) . نگاه دارنده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . حفظکننده. ( از اقرب الموارد ) : گفت من رفتم بر آن کوه بلند عاصم است آن که مرا از هر گزند. مولوی.
شاید در پشت پرده ظاهری این لقب یعنی حافظ دو راز نهفته باشند که تاکنون توسط حافظ پژوهان کشف نگردیده اند. تلفظ ریشه ای پیشوند Haf شاید در اصل هاف نبوده باشد بلکه هَف یعنی مخفف عدد هفت و در پسوند ez حرف لاتین e نشانه کسره و z با تلفظ ز مخفف زندگی. طبق این تفسیر احتمال دارد که واژه هافز در اصل و ریشه ( یعنی از دیدگاه خود حافظ ) به معنای هفت زندگی یا زندگانی های هفتگانه هر فرد انسانی بوده باشد. اگر پسوند z را با s عوض کنیم و این لقب را به شکل هافِس در آوریم، آنگاه به معنای پیام هفت سین خواهیم رسید که در پشت پرده ظاهر رنگین و مجلل و باشکوه مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین بهنگام بر پایی جشن باستانی عید نوروز دست خواهیم یافت که مساوی با هفت سبزی خوردنی و یا داشتنی نمی باشد بلکه هفت سامان یا نظم کیهانی. اما معلوم نیست که آیا خود شمس الدین یا خورشید دین به این راز و پیام های پیران دَیر مُخان یا مُغان ( مُخان کُلگرا لقب پیشوایان دینی قوم فارسی زبان ایلام و مخترع یکی از خطوط میخی سه گانه و مُغان لقب پیشوایان دینی اقوام ماد که اقتباسی از مُخان ایلامیان می باشد ) پی برده است؟ پاسخگویی به این سوال به عهده حافظ شناسان می باشد. آیا در سراسر دیوان حافظ اشار اتی مستقیم یا غیر مستقیم به پیام هفت سین و پیام خویدوده شده است یانه ؟ ... [مشاهده متن کامل]
این حقیر بر این باورم و ایمان دارم که حافظ دوباره باز خواهد گشت و دیوان خودرا دوباره از نو در سطحی برتر و کمال یافته تر از حالت فعلی خواهد سرود و آنهم نه صد سال یا هزار و یک سال یا یک میلیون و یا یک میلیارد سال دیگر بلکه پس از گذشت یک فاصله زمانی برابر با هفت بار طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی. به عنوان مثال و اگر به فرض طول عمر کلی کیهان برابر با 90 میلیارد سال شمسی ( نه سال قمری ) باشد، آنگاه حافظ پس از طی 630 میلیارد سال دیگر در شیراز دوباره در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر از مرتبه و درجه تکاملی فعلی، از مادر متولد خواهد گشت و میلاد او موجبات خوشحالی والدین را فراهم خواهد نمود . در این زمینه شاید توجه به یک نکته بسیار مهم ، مفید باشد و آن اینکه این فاصله زمانی فقط از دیدگاه بیدار زندگان بسیار طولانی به نظر می رسد، اما از دیدگاه خوابیده مردگان یا اموات بیشتر از یک ثانیه طول نمی کشد. زیرا پس از مرگ مکانیزم درک گذر زمان بطور کامل مختل می گردد و لذا چه میلیارد بتوان میلیارد سال بگذرند و چه یک ثانیه ، هردو با هم برابر خواهند بود. نه برابر بطور واقعی بلکه از دیدگاه خوابیده اموات. یک نکته مهم دیگر هم شاید مفید باشد که آنرا به یاد سپرد و آن اینکه هر فرد انسانی پس از مرگ، علاوه بر خواب ژرف مرگ، بطور همزمان و به موازات آن از حیات یا زندگی رویائی در سطح کمال ایده خوبی و زیبایی بهشتی در بین کلیه گذشتگان و آیندگان زمینی خویش برخوردار خواهد گردید و طول آن زندگی رویائی دقیقا برابر خواهد بود با طول خواب ژرف و شیرین مرگ، یعنی هفت برابر طول عمر کلی کیهان. در پایان : چه خوش گفته است خردمند دانا : همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز ز مادر نزائیده اند. در طول سفر مقطعیِ نزولی و صعودی بین مبداء و معاد هرکدام از ما افراد انسانی تنها دو بار و سه بار و چند بار دوباره متولد نمی شویم بلکه 2 تقسیم بر 7 ضربدر 10 بتوان 26 بار یا دفعه. البته مسئولیت حقیقت داشتن و یا نداشتن این محاسبات گردن هاتف غیبیِ حافظ می باشد.
این دیوان قال و قیل کنان نشتسته اند بر تخت و بر سفره خان/ لاکن درنیافته اند تاکنون پیام هفت سین زِ جانِ جانان/ خویدوده پیام پیر مغان نه با تفسیر رفت و آمد با محرمان نثارشان/ هی هی خود تو ده تائی معنای اصلی آن پیشکشِ تک تکِ شان.
حافظا بیا و پیاله بیاور و شراب بریز و ساغر بچرخان تا شاید فراموشم گردد آنی حال و هوای این دیوان
زِنیدن: محافظت کردن زِنوَر: حافظ، محافظ زِنش: محافظت در فارسی میانه Zēnēnīdan : محافظت کردن، look after، preserve Zēnhār : محافظت، protection Zēn : زره، محافظ، سلاح، weapon، armor Zēnig : مسلح، armed Zēndān : زندان، prison پی رس: فرهنگ پهلوی مکنزی
حافظ یعنی قدرت حصار الهی آتشی از نور که هیچ کس به اون حد نخواهد رسید
بایگان. . بر دار. . نگاهدار . .
نگهدارند
بطورکلی به معنای مراقب، ولی ما شاعری نیز داریم که در شیراز زندگی میکرده و آثاری ارزشمند به جا گذاشته که نام اثرش دیوان حافظ است.
یک شاعر که در شیراز زندگی میکرده و الان دیوان حافظ داریم