حاضِرجَواب: زودگو، زودپاسخ، آمادەپاسخ
ذملقانی . [ ذَ م َل ْ ل َ نی ی ] ( ع ص ) مرد فصیح زبان . مرد زبان آور. مرد زودگوی و حاضرجواب .
چابک ادا. [ ب ُ اَ ] ( ص مرکب ) حاضرسخن . || سازنده و نوازنده ( ناظم الاطباء ) : اگر لفظ و معنی نظیر هم اندبه چابک ادائی اسیر هم اند. ظهوری ( از آنندراج ) .