حاضر

/hAzer/

    present
    ready
    attendant
    available
    game
    spot
    prepared
    willing

فارسی به انگلیسی

حاضر الذهن
ready - witted, having presence of mind

حاضر بودن
to be present, readiness, report

حاضر جوابانه
pat, waggish

حاضر جوابی
repartee, waggery, readiness to answer or retort, power of repartee, wisecrack, being spontaneous, back talk, wordplay

حاضر در همه جا
immanent

حاضر در همه جا در ان واحد
omnipresent

حاضر شدن
appear, to be present, report, prepare

حاضر غایبی
call the roll, roll call

حاضر مطلق
omnipresent

حاضر و اماده
forward

حاضر کردن
prepare

حاضر یراق
ready for service, equipped and prepared

مترادف ها

present (صفت)
اماده، فعلی، حاضر، موجود، اکنون

stock (صفت)
اماده، حاضر، موجود

willing (صفت)
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب

assistant (صفت)
حاضر

agreeable (صفت)
دلپذیر، حاضر، مطبوع

ubiquitous (صفت)
حاضر، همه جا حاضر، موجود در همه جا

پیشنهاد کاربران

آماده در پیش
حاضِر: ١. هست، باشا، باشنده، پیشِ - رو، پیدا، پدید، درپیشگاه، بەپیشگاەآمده ٢. آماده، فراهم، تیار، ( در ) دسترس ٣. هستنده ۴. کنون، اکنون، اینگاه، ایندَم ۵. [کهنه] شهرنشین
واژه حاضر
معادل ابجد 1009
تعداد حروف 4
تلفظ hāzer
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: حُضّار]
مختصات ( ض ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی hAzer
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
حاضر :هست
غایب: نیست
علی امروز غایب است : علی امروز نیست.
باشنده= حاضر= آماده، پیدا، فراهم، باشا، هَی، هستا، باشنده
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
...
[مشاهده متن کامل]

# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

حاضر:آماده
تن آور
گاهی به معنی راضی بودن
او باز حاضر نبود که به مدرسه برود
هستا
مهیا
باشا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس