حاذق

/hAzeq/

    skillful
    proficient
    ingenious
    skilled
    well-grounded

مترادف ها

proficient (صفت)
ماهر، زبردست، حاذق

پیشنهاد کاربران

ماهر و کار آزموده
قُزَح؛ کلمه ی قزح با اصطلاح قوس و قُزح که به حالت منهنی رنگین کمان اشاره دارد.
این کلیدواژه به معنای دارای قوس و انهنا. و به لحاظ بار معنایی از زاویه قانون بازچینی حروف معکوس، مرتبط با کلمه ی حازق می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

قُزَح و حُذَق مثل قدح، حَدقه به معنی کاسه سفالی بی جان و جان دار مثل حرج و جرح یا حراج ‍و جراح به معنی آشکار سازی مثل متا فیزیک و اتم فیزیک مثل زره و حرز مثل عیش و شیئ مثل زم و مز بمعنی نیستی و هستی. مثل کلاف و فلکه و فراوان از این دست کلمات که هر کدامشان در جایگاه کاربردی خودشان بار معنایی خاص خودشان را دارند.
فلذا فرد حازق یا حاذق به شخصی می گویند که به چَم و خم کار مسلط باشد. یعنی پیچ و قوس یا پیچ و تاب کار را بلد است. و می داند کجا را باید نرم باشد و کجا سفت و محکم.
نام حضرت حزقیال نبی نیز مرتبط با مفهوم قزح و حاذق می باشد.
این اصطلاحات حکیمانه که در کنار هم برای ما در فرهنگمان جا افتاده نتیجه زحمت یکسری افراد بی نام و نشانی است تا ما به یک چنین مفاهیمی بیندیشیم.

ماهر وبا تجربه
قابل
زبر دست
هوالعلیم
حاذق : تیز هوش ؛ حواس جمع. . .
ماهر ، چیره دست 💂🏻‍♂️
استاد
ماهر
( = ماهر، متبحر، وارد، کاردان ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاتوتار، پاتوتاک ( پاتوت از سنسکریت: پاتوتوَ= تبحر، مهارت، حذاقت + «ار، اک» )
لاگْوار lãgvãr لاگْواک lãgvãk ( لاگوا از سنسکریت: لاگهَوا= مهارت، تبحر، حذاقت + «ار، اک» )
...
[مشاهده متن کامل]

سومیتار، سومیتاک ( سومیت از سنسکریت: سومیتَ= مهارت، تبحر، حذاقت + «ار، اک» )
کایوشار، کایوشاک ( کایوش از سنسکریت: کایوشَلیَ= مهارت، تبحر + «ار، اک» )
ژاتوراک ( ژاتور از سنسکریت: چاتورَ= مهارت، تبحر، حذاقت + «اک» )
نایپوناک، نایپونار ( نایپون از سنسکریت: نائیپونیَ= مهارت، تبحر، حذاقت + «اک، ار» )

بپرس