چراغ چشم . [ چ َ /چ ِ غ ِ چ َ / چ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فرزند است . ( برهان ) . کنایه از فرزند محبوب و عزیز. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . نظیر �قرةالعین � در عربی . ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) . فرزند. ( ناظم الاطباء ) ( مجموعه ٔ مترادفات ص 286 ) . مرادف جگرگوشه ، جگربند، میوه ٔ دل ، نور چشم ، پور. ( مجموعه ٔ مترادفات ص 286 ) :
... [مشاهده متن کامل]
بدو گفت ای چراغ چشم مادر
سزد گر نالی از بهر برادر.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ) .
رجوع به فرزند شود.
... [مشاهده متن کامل]
بدو گفت ای چراغ چشم مادر
سزد گر نالی از بهر برادر.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ) .
رجوع به فرزند شود.
مترادف
اتنیل
اتنیل
جگربند. [ ج ِ گ َ ب َ ] ( اِ مرکب ) مجموع جگر و شش و دل را گویند خواه از انسان باشد و خواه از حیوانات دیگر و بعربی سوادالبطن خوانند. ( برهان ) :
یا بتشویق و غصه راضی شو
یا جگربند پیش زاغ بنه.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
|| کنایه از فرزند. رجوع به جگرگوشه شود. || هر چیز که آن لاغر و زبون باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) .
یا بتشویق و غصه راضی شو
یا جگربند پیش زاغ بنه.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
|| کنایه از فرزند. رجوع به جگرگوشه شود. || هر چیز که آن لاغر و زبون باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) .
پاره تن ، کنایه از عزیز و دوست داشتنی
فرزند عزیز
شخص بسیار دوست داشتنی
شخص بسیار دوست داشتنی