جوی

/javvi/

    ditcht
    runnel
    stream
    trench
    watercourse
    atmospheric
    meteoric
    ditch
    flow
    rill
    run
    runlet
    brook
    stream
    seek thou
    seeker or seeking

فارسی به انگلیسی

جوی اب رسانی
aqueduct

جوی اسیاب
millrace

جوی تنداب
raceway

جوی چوبی
race

جوی دریچه دار
sluice

جوی کشی کردن
trench

جوی کندن
ditch

جوی کوچک
rill

مترادف ها

cut (اسم)
تخفیف، قطع، برش، جوی، شکاف، کانال، چاک، معبر، بریدگی، مقطع

rush (اسم)
تعجیل، حمله، جویبار، یورش، جوی، خیز، بوریا، فشار، یک پر کاه، ازدحام مردم، نی بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، حرکت شدید

stream (اسم)
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل

kennel (اسم)
جوی، کانال، ناودان، مجرایاب خیابان، مجرای کوچک، لانه سگ یا روباه

gutter (اسم)
جوی، اب رو، حفره

runnel (اسم)
جوی، اب رو، نهر کوچک

atmospheric (صفت)
هوایی، جوی

پیشنهاد کاربران

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان بهاباد جو، استفاده می شود )
نهر
معنی ابتدای جوی آب
آبخوره
مجرایی است که آب را از آن، برای آبیاری زمین ها می گذرانند =ditch
دقت کنید با آبرو خیابان یا جوب یا street gutter اشتباه نشود.
جوی طبیعی است اما جوب از مصالح ساختمانی استفاده شده است
جوی برد آب را برو
تورکی خودش لهجه پارسیه گوه نخور تورک خر زاده
مگر نه پادشاه هاش به فارسی حرف نمی زند تورک کونی
در پارسی کیانه به آب جوی پَرًشَک می گفتند.
لر
Acequia
جوی آب
مقصود
جوی: در پهلوی با همین ریخت کاربرد داشته است .
( ( به جوی و به رود آب را راه کرد
به فرّ کَیی، رنجْ کوتاه کرد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 250. )

جوی= فعل امر از مصدر جستن ؛ معمولاً علامت امر ( بِ ) به ابتدای آن می چسبد و به صورت بِجوی می آید. به ترکی می شود : آختار
جوی به ترکی: آرخ ، اَرخ
در لهجه اصفهانی >>>> مادی ( فرقش با مادّی در تشدید نداشتن است )
جُوی -
اندکی، مقدارکمی، پشیزی - رود کوچک، نَهر کوچک - آبی که در جدول های خیابان روان است، تَنبوشه!
که با جَوّی: عواملی که مربوط یا برای: جَو، اتمسفر، فضا، هوا یا اتمسفری، فضایی، هوایی. فرقشان در تشدید ( ّ ) است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس