جوهر

/jowhar/

    essence
    substance
    nature
    dyestuff
    ink
    lustre
    acid
    alkaloid
    sulphate
    efficiency
    natural ability
    spirit
    being
    content
    core
    germ
    juice
    meat
    mettle
    quintessence
    timbre
    dyesluff
    [fig.] efficiency

فارسی به انگلیسی

جوهر اب انگور
tartar

جوهر بید
salicin

جوهر پس دادن
smear

جوهر ترشک
oxalic acid

جوهر ترشی
tartar

جوهر خشک کن
blotter, blotting paper

جوهر درمنه
santonin

جوهر سرکه
acetic acid

جوهر سنا
cathartic acid

جوهر شوره
aqua fortis, nitric acid

جوهر صندل
santaline, santalic acid

جوهر قرمزدانه
carmine

جوهر قلیا
carbonate of soda

جوهر قهوه
caffein(e)

جوهر قیر
creosote

جوهر گوارنده
pepsin

جوهر گوگرد
sulfuric acid, sulphuric acid

جوهر مازو
tannin

جوهر مورچه
formic

جوهر ناپیدا
invisible ink

مترادف ها

heart (اسم)
جوهر، قلب، مرکز، ضمیر، دل، رشادت، لب کلام، دل و جرات، مغز درخت

matter (اسم)
ماده، جوهر، امر، مطلب، چیز، خیم، جسم، اهمیت، ذات، ماهیت، موضوع، نکته

substance (اسم)
دوام، خلاصه، ماده، جوهر، استحکام، جسم، جنس، مفهوم، مفاد، ذات، شیی، ماده اصلی

acid (اسم)
جوهر، حامض، بدجنسی، جوهر اسید

ink (اسم)
جوهر

quintessence (اسم)
جوهر، اصل، پنجمین و بالاترین عنصر وجود، عنصر پنجم یعنی 'اثیر' یا 'اتر'

being (اسم)
جوهر، شخصیت، وجود، هستی، موجود زنده، فرتاش، افریده

juice (اسم)
جوهر، اب، خوشنامی، شربت، خوشاب، عصاره، شیره، اب میوه

marrow (اسم)
جوهر، مغز، مخ، مغز استخوان، قسمت عمده

quiddity (اسم)
جوهر، ذات، ماهیت، چیستی

پیشنهاد کاربران

امه
واژه جوهر
معادل ابجد 214
تعداد حروف 4
تلفظ jo[w]har
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: جَوهر، معرب، مٲخوذ از پهلوی: گوهر]
مختصات ( جُ هَ ) [ معر. ] ( اِ. )
آواشناسی jowhar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
ousia با تلفظ اوسیا در اصل و ریشه به زبان فارسی و مخفف او سیاه بوده است به این معنا که او تاریک و ظلمانی و غیر قابل روئیت یا مشاهده و لذا غیر قابل شناخت. osa با تلفظ اوسا به معنای شبیه یا مثل و مانند او . او ضمیر سوم شخص مفرد و اشاره به دور در زبان فارسی و به مبدء و منشاء و ریشه و اصل همه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و زمین و ماه و سیارات و اقمار و منظومه خورشیدی و ستارگان و کهکشانها و بطور کلی کائنات یعنی آفریدگار کائنات اشاره داشته و دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر از من بپرسند که ذات چیست، پاسخ من در جواب این سوال به اختصار به شکل و شرح زیر خواهد بود:
الف - ذات خداوند هیچ چیز پوشیده و مرموزی نیست غیر از نام وی به زبان خود وی.
ب - ذات طبیعت هیچ چیز دیگری نیست غیر از نام آن به زبان خداوند.
پ - ذات هرکدام از موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و اجسام سماوی هیچ دیگری نیست غیر از نام هرکدام از آنها به زبان خداوند.
لذا غیر قابل شناخت بودن ذات خداوند و طبیعت و ذوات یا ذات های موجودات به این معنا می باشد که نام یا اسم خداوند و طبیعت و نام ها یا اسماء موجودات غیر قابل جاری شدن بر زبان دنیوی و غیر قابل یاد آوری توسط فهم و عقل محدود انسان دنیوی می باشند. فقط پس از بازگشت انسان بهمراه و در بطن این واقعیت و طبیعت یا محتوای این کیهان یا جهان در پایان این حرکت کلی تدریجی و اشتدادی و این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، جاری شدن نام ها یا اسم ها بر زبان انسان امکان پذیر خواهد گردید و توسط فهم و عقل انسان قابل یاد آوری . خداوند متعال ( البته خدای علمی و نه خدای فلسفی - دینی ) همه موجودات زنده مفید و غیر زنده و تک تک افراد انسانی را در اول یا ازل و یا در آغاز از ابعاد فراوان و بیکران خویش و نه از عدم و نیستی و آنها را در بطن خویش و نه در خارج یا بیرون از خویش و هرکدام را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و افراد هر نوعی را هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی آفریده است و به هرکدام از آنان عشق و زندگی نوعی و خاص و ویژه خویش و جاودانه اهداء نموده است و آنهم یک بار برای همیشه یا دائمیت یا ابدیت یا جاودانگی.
نتیجه اینکه جواهر هیچ چیز های دیگری نیستند غیر از آن موجودات آفریده شده در اول و ازل و آغاز در نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی یعنی آفرینش اولیه همین واقعیت و طبیعت و کیهان یا جهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. ایده های ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه افلاطونی تحت عنوان مُثُل یا مثال ها یا الگوها یا سرمشق های وجودی موجودات و فرم ها یا شکل ها و یا صورت های مطلق ارسطوئی هیچ چیز های دیگری نمی باشند غیر تصویر کلی آن نظام یا سامان اولیه و تصاویر موجودات درون آن که یک بار برای همیشه در حافظه یا خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال علمی ( و نه خدای فلسفی - آئینی - دینی منجمله بیخدایی آتئیستی ) ثبت و ضبط گردیده و جاودانه هیچگونه لرزش و لغزشی در آنها صورت نخواهد گرفت و هیچگاه و هرگز مشمول حال تغییر و تحول و حرکت های تدریجی و اشتدادی و گذر زمان نخواهند گردید. نتیجه اینکه واژه یونانی ousia در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه افلاطون و ارسطو به معنای اسم یا نام بوده است .
انسان مردنی ست ؛ سقراط انسان ست ؛ لذا سقراط بدون شک و تردید مردنی ست. یعنی انسان و سقراط اسیر دست چرخش دایره وار چرخه : تولد - زندگی - مرگ هندوان و چرخش دایره وار گردونه مهر ایرانیان می باشند . یک چرخه دیگر اخیرا به این دو گردونه به شکل زیر کشف و افزوده گردیده است :
انسان بعد از مرگ از زندگی برخوردار میگردد ؛ سقراط و افلاطون و ارسطو انسان اند؛ لذا هر سه آنان بدون شک و تردید در لحظه جاودانه حال از زندگی برخوردار اند ، بدون اینکه در طول زندگی دنیوی خود از آن اطلاع داشته بوده باشند. آن چرخه که در طول و در پیش و پس این چرخه واقعی و عینی جاری بوده و می باشد به شکل زیر است : مرگ - زندگی - تولد.
زندگی در بند ب برعکس زندگی در بند الف بجای تولد با مرگ آغاز و در آخر بجای مرگ با تولد به پایان می رسد و آنهم در طول این راه و سفر بسیار طولانی بین مبدء و معاد علمی ( و نه فلسفی - دینی ) نه یک یا دو یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقن به تعداد مدارات و مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی و به تعداد یک هفتم ( ۱/۷ ) حلقه های اصلی زنجیره دایره وار علت و معلول هوشمند مادی - روحی - روانی - فهمانی - عقلانی در بستر امن و آرام و ساکن و ثابت و پیوسته زندگی بخش جان که در طول آن نفس مجرد یعنی من یا خود ( و نه ماده ؛ نه روح ؛ نه روان ؛ نه فهم و نه عقل و نه چیز دیگری ) به عنوان شاهد بیطرف فقط نقش مشاهده را عهده دار می باشد و به تعداد یک هفتم کلیه مه بانگ ها.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد یک سوال کودکانه دارم خدمت دانایان گرمی و ذات و جوهر و گوهر و نفس شناس و آن اینکه :
آیا نفس من حاصل و نتیجه پیوند نیمی از نفس پدر و نیمی دیگر از نفس مادرم می باشد و یا اینکه نفس من مستقل از نفوس والدین و نفوس آنان مستقل از نفوس پدران و مادر بزرگان و الا آخر بسوی گذشته تا مبدء و ازل و اول و آغاز آفرینش. یا اینکه فقط کالبد من حاصل پیوند و آمیزش و ترکیب یکی از سلول های جنسی پدر ( سریع ترین آنها در رقابت دوندگی ماراتون مردانه ) و یکی از سلول های جنسی مادر ( سریع ترین آنها در ماراتون زنانه ) می باشد ؟

گویا یسریا اسم دختربچه هاشونو میذارن جوهر به معنیه گوهر!
والا راستش بیشترین استفاده ای که شخص من از جوهر داشته جوهر خودکار و خوشنویسی و اینا. . . بوده. . .
جوهر می تواند به موارد زیر گفته شود:
مرکب ماده ای که در قلم و خودنویس و مانند آن استفاده می شود.
رزانه ماده ای است که در صنعت و چاپ کاربرد دارد.
جوهر ( فلسفه ) به معنای جوهره، خمیره و ذات می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

جوهور ( ایالت ) نام ایالتی در کشور مالزی است.
جوهر می تواند مخفف گوهر یا جواهر نیز باشد.
همچنین جوهر می تواند در نام گذاری مواد شیمایی توسط قدما به معنای تقریبی اسید باشد، مانند جوهر لیمو یا جوهر نمک که به ترتیب همان اسید سیتریک و اسید کلریدریک است.

1 - اصل و ذاتِ هر چیز که در نهایت به ذات باری تعالی برمیگردد به همین علت همیشه مفرد به کار می رود
2 - ماهیت و ویژگیهای یک پدیده،
مثال: یک میز حداقل دارای سه پایه و یک سطح است یا انسان موجودی خداگونه است
آنچه مانند جسم وجودش قائم به خود نباشد و حال در چیزی دیگر نباشد جوهر نامیده میشود

بپرس