جوانه زدن، تراشیدن، دانه دانه کردن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن
جوانه زدن
منشعب شدن، شاخه دراوردن، شاخه شاخه شدن، گل و بوته انداختن، مشتق شدن، جوانه زدن، براهجدیدی رفتن
کش رفتن، گاز گرفتن، جوانه زدن، صدمه زدن، جیم شدن، به باد انتقاد گرفتن، در اثر سرما بی حس شدن
جوانه زدن، برگ دادن، ورق زدن
شکوفه کردن، جوانه زدن، غنچه کردن
منفجر شدن، جوانه زدن، فوران کردن، در امدن، در اوردن، جوش دراوردن
جوانه زدن، جیر جیر کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن، اشکار شدن، جیک زدن
جوانه زدن، سبز شدن، شروع به رشد کردن، سبز کردن
جوانه زدن، سبز شدن
جوانه زدن، شروع ب رشد کردن، در امدن
رها کردن، زدن، جوانه زدن، درکردن، سبز شدن، پرتاب کردن، عکسبرداری کردن، گلوله زدن، رها شدن، امپول زدن، فیلمبرداری کردن، درد کردن