جوان

/javAn/

    young
    young person
    youth
    spring chicken
    [adj.] young
    [n.] young person
    blood
    juvenile
    junior
    youngling
    youngster
    youthful

فارسی به انگلیسی

جوان باریک اندام
slip

جوان بی تجربه و گستاخ
punk

جوان پررو و بی ادب
snot

جوان خامدست و دست و پا چلفتی
cub

جوان خوش قیافه
adonis

جوان روستایی
swain

جوان سازی
rejuvenation

جوان شدن
to rejuvenate or rejuvenize

جوان فقیر طبقه کارگر
greaser

جوان ماندن
to wear ones years well

جوان نما
ageless, young, looking young

جوان و بی تجربه
callow

جوان کردن مجدد
rejuvenate

مترادف ها

adolescent (صفت)
جوان، بالغ، رشید

young (صفت)
جوان، تازه، بچگانه، نوین، نورسته، برنا

youthful (صفت)
جوان، دارای نیروی شباب

boyish (صفت)
جوان، پسر مانند

پیشنهاد کاربران

الیته ژیان که جان هم از آن ماخوذ شده خود به معنای قدرت و زور هست همان جوان که میگوییم یعنی زور دار و قوی یا شیر ژیان یعنی شیر قوی
پس جان و ژیان شاید به معنای زور و قدرت و سرزنده بودن است
ببینید عزیزانی که مخالب بودند با نظر بنده توضیحی عرض شود اینکه:
اصالتا جان از ژیان فارسی ماخوذ شده و معرب ژیان است خیلی از کلمات عربی ریشه از فارسی دارد مثل دایره که از "در" گرفته شد ولی وقتی به عربی رفته متحول شده مثل دایره ، مُدوّر ، دوّار، داور ، مدار و . . . که همه از در ریشه دارد
...
[مشاهده متن کامل]

جان هم به عربی رفته و متحول شده
جانی کسی که با جان سرو کار دارد به جان آسیب میزند
جنایت به عملی که جانی به جان مرتکب میشود
جنایت و جانی از یک ریشه است
جان به معنای عزیز هم به کسی که مثل جان عزیز هست میگن و استعاره است برای عزیز
جوان هم به نظر از جون دار ماخوذ شده ( کسی که زور دارد )
بنابر این از همان جان ماخوذ شده است و ریشه از همان جان دارد در فرهنگ عامه جون دار به کسی میگن که زورش و مقاومتش و تابش زیاد باشه
جان در ظاهر ( صرف نظر از ریشه که از ژیان فارسی ماخوذ است ) یعنی زندگی
جاندار یعنی زنده
جانور یعنی حیوانات که دارای جان هستند و زنده اند
جانی کسی که زندگی رو به خطر میندازه به زندگی دیگران متعرض میشود
ژیان هم یعنی زندگی ژن یعنی آنچه موجب زندگی است
و زن از ژن ریشه دارد که به مفهوم منشاء زندگی است حیات بخش است

یک سؤال درسته که بیایم از شاب صفت درست کنیم مثل شابی ( نوجوانی/جوانی ) ؟
در لری بختیاری
جغله، جائل، تیله تر:جوان
جغله جَوار:نوجوان
تاته:پیرمرد
دالوو:پیرزن
نفت در جدول پترولیوم میشود
شاب
جوان از جان و کسی که جون دار هست گرفته شده جوندار به معنی قوی
اصل کلمه عربی هست جانی اسم فاعل: کسی که با جان مردم بازی می کند
جنایت : تعرض پ به جان
جان به معنی عزیز هم هست چون کسی که عزیز است مثل جان است و جان استعاره است شخص یا چیز عزیز در قلب ماست قلب بخشی از جان است
...
[مشاهده متن کامل]

جنون صیغه مبالغه از جان است کسی که جانش بشدنت بهم ریخته قاطی کرده
مجنون اسم مفعول از جنون است
جانور ، جاندار، جوان، جان، جانی، جنایت، جنون ، مجنون

واژه جوان
معادل ابجد 60
تعداد حروف 4
تلفظ javān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: ĵuvān، مقابلِ پیر]
مختصات ( جَ ) [ په . ] ( ص . اِ. )
آواشناسی javAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
جوان
ریشه هندواروپائی یونکو yuwn - ko و ایران قدیم و هندو ایرانی هیوها hyuhā در فارسی میانه جوان و در اوستا یوانم yuuanem و سانسکریت یووان yuvan و در لاتین جونیس. juvenis ودر روسی جونیج junij در انگلیسی جونیل juvenile و یانگ young ودر پشتو زوان.
...
[مشاهده متن کامل]

( جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی راو گم کردم جوانی را ) استاد شهریار
بازگشت
۱ - فرهنگ ریشه های هندواروپائی زبان فارسی، دکتذ منوچهر اریانپور
۲ - دیکشنری اتیمولوجی هندو اروپائی وفارسی، علی نورائی
۳ - Julius Pokirny اتیمولوجی دیکشنری ، دانشگاه تکراس، آستین
۴ - , Calver Watkins ریشه های هند و اروپائی
۵ - ویکشنری و ویکیپدیا و اتیمولاین

رشد نیافته
نورس
درحل جدول به معنی نیو است
در پارسی میانه یووان بوده
شما ریشه زبانیت رو در مغولستان پیدا کن نه فارسی
بسیاری از واژه های ترکی یا از ریشه فارسی هست یا عربی بویژه فارسی
ای جوان
تو می دانی و همه می دانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من،
از آوردن برق امیدی در نگاه من،
از بر انگیختن موج شعفی در دل من عاجز است.
تو می دانی و همه میدانند که
شکنجه دیدن بخاطر تو،
...
[مشاهده متن کامل]

زندانی کشیدن بخاطر تو،
و رنج بردن بپای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است!
از شادی توست که من در دل میخندم ،
از امید رهائی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد
و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس میکنم.
نمی توانم خوب حرف بزنم،
نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام،
دریاب! دریاب!
من تو را دوست دارم.
همه زندگیم و همه روزها و همه شبهای زندگیم،
هر لحظه از زندگیم بر این دوستی شهادت میدهند،
شاهد بوده اند وشاهد هستند.
آزادی تو مذهب من است،
خوشبختی تو عشق من است،
و آینده تو تنها آرزوی من . . .

پیامی به نسل جوان دکترعلی شریعتی

نیو . . .
جمع جوان چیه
برنا. . . . . شاب. . . . . . نورسته. . . . . .
جوان
جوان = جاه، وان
جاه = جاه
وان = نگهدار
جوان = نگهدار جاه
بگوان = نگهدار بزرگ
پارسیوان = نگهدار دیوان و دفتر ( پارسی دری ) .
دری = دیوان و دفتر
جوان = نگهدار جاه
باغوان = نگهدار باغ
...
[مشاهده متن کامل]

آسیاوان = نگهدار آسیا
برادر
برادر = به، راه ، در
به = به
راه = راه
در = در
برادر = پهره دار، پاسدار خانه ( ارتش ) .
برادر = دستیار مادر که در پیش دروازه استاد میباشد که از خانه نگهداری کند وگر مادرش چیز کار داشت برود وز بازار بیآرد.
با این کار آن پسر بزرگ شده و زندگی و نیازمندی هایی خانه و خانواده میداند و رسم و راه زندگی خانه و بیرون را یاد گرفته میآموزد.
برادر = نخستین ارتش
پسر = په/پا ، سر
په/پا = پاک
سر = سر
پسر = پاک سر و سر پاک که به پرورش و آموزش پاک نیاز دارد.
این واژه گان از نگاه ( کاری ) به هم پیوند دارند.
پسر = پاک سر
برادر = پاسبان خانه ( به راه و در ) .
جوان = نگهدار جاه ( سرباز ) .

جوان:
《واژه ای پارسی است》
جوان را در زبان پارسی پهلوی �یووان� می گفتند که از ریشه �گِی� است به معنی �زنده� و با واژه های زیر هم خانواده است:
حی: زنده
حیات: زندگی
حیوان: موجود زنده، جانور
...
[مشاهده متن کامل]

جاوید ( در پهلوی یاویت ) : همیشه زنده
جو ( در پهلوی یَو ) : دانه
جَو: هواکره، جای زیست
جیوه: فلز زنده، فلز روان
جاوه/ جاوا: جزیره ای در اندونزی
ساوه: جای سرسبز و آباد
سبا: نام دیگر سرزمین یمن
یَومان ( یمن ) : سرزمین آباد
یونان: سرزمین جوان
اریَوان ( ارغوان ) : روییدنی کوهی
در بسیاری از زبان ها نیز واژه جوان را از واژه پارسی �یووان� گرفته اند:
تورکی:javan. yeni
روسی: yunyy
لاتین: iuvenis
ایتالیایی: giovane
فرانسوی: Jeune
اسپانیایی: joven
انگلیسی: juvenile, young, viva
نام باشگاه فوتبال �یونتوس� ایتالیا نیز به معنی �ایزد جوانی� است.
🚫این واژه از فارسی به ترکی راه یافته. 🚫
حتی واژه ی یاشا در ترکی هم از این واژه ی فارسی گرفته شده.

جوانسال
ریشه ی واژه ی #جان و #جوان ✅
این پست بسیار سطح بالایی دارد و فقط کسانی که درک اتیمولوژی دارند بخوانند.
متن های زیر را بخوانیم ( نقل قول ها ) :
دهخدا
/جان . ( اِ ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه ( فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه ( زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است
...
[مشاهده متن کامل]

10. yy ) ve Orta Fars�a ( Pehlevice ve Part�a ">Fa/OFa cān جان yaşam = Sogd jwān a. a. = EFa/Ave jīva - , jvan yaşamak, yaşam << HAvr *gʷeiə - a. a. /
حال بگذریم از ذیانه که از ساقینماق یا سانماق به معنی فکر کردن است
همانطور که میبینید جووان در سوغدی گیه اوستایی به معنای زندگی و فعل زندگی کردن است. ♦️
و حال ریشه یابی های واژه ی Young یا j�n در فرانسوی و یا جوان در فارسی ببینید ( نقل قول است )
/young ( adj. )
Old English geong "youthful, young; recent, new, fresh, " from Proto - Germanic *junga - ( source also of Old Saxon and Old Frisian jung, Old Norse ungr, Middle Dutch jonc, Dutch jong, Old High German and German jung, Gothic juggs ) , from PIE *yuwn - ko - , suffixed form of root *yeu - "vital force, youthful vigor" ( source also of Sanskrit yuvan - "young; young man; " Avestan yuuanem, yunam "youth, " yoista - "youngest; " Latin juvenis "young, " iunior "younger, more young; " Lithuanian jaunas, Old Church Slavonic junu, Russian junyj "young, " Old Irish oac, Welsh ieuanc "young" ) . /
یانگ ( young ) در انگلیسی یا همان یئنی به معنی جدید در ترکی از یاخماق یا یایماق است
همان واژه ی یاخین ، یایین است یاخین در واقع از گذر عمر است یایماق پیر شدن ( کردن ) ، بزرگ شدن ( از تفسیر گسترده شدن به بزرگ شدن ) در قزاقی ژانا ( جانا ) از تبدیل های ئ به ج است در انگلیسی و منابع قدیمی هم تبدیل ی و ج دیده شده است.
جووان ( یاخین ) فرانسوی j�n
از همین تفسیر به معنی زندگی استفاده شده است واژه ی یاشاماق هم در ترکی از بن یا است واژه های یاشاماق و یاش قابل تامل است که بن شروع کننده از یا دارند. ♦️
یاش و یاشاماق هم از این بن ها هستند که اشاره گر به بزرگ شدن هستند ( یاییش - یاییشماق - بزرگ شدن )
جوان ( یانگ ) به معنی کسی است که عمر دراز دارد به صورت یئنی در ترکی وجود دارد
متن زیر را بخوانیم ( نقل قول است )
/">Fa cavān/cuvān جوان/جُوان gen�, delikanlı << OFa yavān/yuvān a. a. = Ave yvan - a. a. << HAvr *yuwen - a. a. < HAvr *yeu - gen� olma, canlılık/
همانطور که میبینید یووان - یاوان در معنی دادن به جوان آن را جانلیلیق نوشته است یعنی جان داری ، کسی که حیات بسیار دارد. ♦️
جان شکل سابق آن جایان بوده است از تفسیر یایماق به معنی گستردگی بوده است پسوند دیگر از آن یاش یا جاش بوده است ( یاییش ) به تفسیر زندگی و عمر است.
یایان - جایان ( گستردگی )
یایان - جایان ( عمر )
یایان - جایان ( زندگی )
و در آخر به شکل جان
_______
یایان یا جا ( ق ) ان به تفسیر داشتن عمر طولانی بر جوان گفته شده است.
شکل دیگر آن به صورت ژانا در قزاقی و قرقیزی به معنی جوان است در ترکی اوغوزی به صورت yeni وجود دارد
در فرانسوی j�n در فارسی جوان در انگلیسی young وجود دارد.
واژه ی جان یک واژه ی ترکی از یایماق است که و جز واژگان بن زبان های هند و اروپایی و ترکی است.

دو برادر بودند: یک پیرمرد و یکی جاهل؛ آن جوان که به او نایب غلامحسین می گفتند، او بیشتر می آمد.
بازپرسی پیر میرزا رضای کرمانی
جوان با تلفظ:jwan
در کوردی دو معنای "زیبا" و "جوان" را داره
جَوان ( javān ) به معنی جَونده ( Chewing ) است. از جَویدن. ولی،
جُوان ( jovān ) به معنای بُرنا ( young ) است.
برنا، شاب، غلام، کودک، نوباوه، نوجوان، نوچه، نورسته
جوان: در پهلوی یوان yuwān بوده است.
( ( جوانی بیامد گشاده زبان ؛
سخن گفتنی خوب و طبعی روان ؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 215. )
به نظر می رسد واژه جوان امروزی که در پهلوی یوان yuwān بوده است با واژه های Young انگلیسی. Jung در آلمانی. Joven اسپانیایی . Jeune فرانسوی yuva در هندی قابل مقایسه باشد ( نگارنده )
...
[مشاهده متن کامل]

�جوان� در زبان فارسی از ریشه ی �جن� به معنای �جنبنده و پرحرکت� گرفته شده است. در میان برخی از ریشه های دو حرفی زبان فارسی هرگاه دو حرف �وا� بیاید معنای خصلت درونی به آن واژه می دهد مانند:
جن=ج وا ن=جوان
تن=ت وا ن=توان
نز ( ظریف ) =ن وا ز=نواز

جوان به ترکی: گَنج ، جاوان ،
" بیرو بیرو " وقتیدیر. = زمان " برو برو " اش است. کنایه از دوران جوانی می باشد. ( در میان مردم ترک زبان کاربرد دارد. )
فتا
فتی

شاب، شباب
برنا - نوجو
در زبان کردی سورانی به معنای �زیبا� است.
این واژه فارسی و ساده است - juvenile وام گرفته شده از واژه ی فارسی است!
در قدیم به کسی می گفتند که دنبال پژوهش و جستجوگر بود.
ساختار قدیم:
جو ( بن فعل جُستن ) : تجسس، پژوهیدن، جست و جو کردن، تفحص کردن، تفتیش کردن، کند و کاو کردن -
...
[مشاهده متن کامل]

طلب کردن، خواستن، پرسیدن، جویا شدن - یافتن، پیدا شدن
ان: متناسب با نوع واژه که در کجا بکار رود، می تواند پسوند حالت ( تأکیدی ) ، فاعلی، زمان، مکان و. . . باشد.
نکته: نشانه های جمع، اگر معنی جمع ندهند و با واژه ای بکار روند که ردپای اون واژه در واژه کُل دیده شود؛پسوند به حساب می آیند. مثل:نگران، ادبیات، آهنین و. . .
ولی امروزه: واژه ای ساده - چون ردپا واژه تجزیه شده در آن دیده نمی شود.
معنی: بُرنا، باوه، شاب، رسیده، نُونَوار، تازه -
زنده دل، قِبراق، چُست و چابک، چالاک، شاطر، فرز، سرزنده، سردِماغ، سرحال،
شاداب و با نشاط ( شَنگول و مَنگول ) ، دلخوش، سرخوش،
مشعوف، شادمان، خوشحال، خرسند، خشنود، بَشاش -
زبر و زرنگ، زبردست، تَردست، زیرک، باهوش - بازیگوش، شیطون، ناقُلا، سر به هوا، خوش گذرون، خوش خوشونگر!

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس