جوابگو

/javAbgu/

    accountable
    amenable
    responsible

فارسی به انگلیسی

جوابگو بودن
answer

مترادف ها

accountable (صفت)
مسئولیت، جوابگو، مسئول حساب، قابل توضیح

answerable (صفت)
جوابگو، ضامن، مسئول، ملتزم، پاسخ دار، جواب دار

undertaking (اسم)
مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر

responder (اسم)
برق سنج، جواب گو، پاسخگو، ماده اصلی خرج فشنگ

undertaker (اسم)
متعهد، مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر، عزیمت کن

respondent (اسم)
جواب گو

پیشنهاد کاربران

جواب گو : [عامیانه، اصطلاح] مسئول، آن چه یا آن که با امری مقابله می کند.
داروهای ویتامین دار ومکمل

بپرس