جهاز

/jahAz/

    dowry
    ship
    tract
    [anat.] organ
    system
    dromedary
    apparatus
    dower
    rigging
    saddie

فارسی به انگلیسی

جهاز عروس
trousseau

جهاز هاضمه
alimentary canal, alimentary tract, digestive organs

مترادف ها

apparatus (اسم)
لوازم، ساز، دستگاه، ماشین، اسباب، جهاز، الت

ship (اسم)
هواپیما، جهاز، کشتی، ناو، کشتی هوایی، مرکوب، سفینه

appurtenance (اسم)
ضمیمه، متعلقات، دستگاه، اسباب، جهاز، جزء، حالت ربط و اتصال

system (اسم)
دستگاه، جهاز، ترتیب، نظم، رشته، سبک، سلسله، روش، منظومه، اسلوب، نظام، سیستم، همست، همستاد، قاعده رویه

dowry (اسم)
جهاز، کابین، جهیزیه، مهریه، جهیز، ژنی

پیشنهاد کاربران

جهاز. [ ج َ ] ( ع اِ ) رخت مرده و عروس و مسافر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به جِهاز شود. || مجموعه اعضایی که عمل معینی را انجام دهند. دستگاه. || آنچه بر پشت شتر بود از پالان و هوید و جز آن. ( مهذب الاسماء ) . پالان شتر. || فرج زن. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ) . و در مثل گوید: ضرب فی جهازه یا نفر فی جهازه ، یعنی رمید و بازنیامد و اصل آن از ستوری گرفته اند که پالان و بار او بشکم آید و برمد و روی صحرا گیرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || کشتی. سفینه. ( فرهنگ فارسی معین ) . کشتی بزرگ. ( آنندراج ) . || چرخ روغن گیری. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به جِهاز شود.
...
[مشاهده متن کامل]

جهاز. [ ج ِ ] ( ع اِ ) رخت مرده. || رخت عروس. ( منتهی الارب ) . آنچه از اثاث و ملک که عروس بخانه داماد برد.
- امثال :
زنی که جهاز نداره اینهمه ناز نداره .
|| رخت مسافر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . ساز. ساز و برگ. اسباب و لوازم خانه ، مسافر، عروس. ( فرهنگ فارسی معین ) . ج ، اجهزه. جج ، اجهزات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || مجموعه اعضایی که عمل معینی را انجام دهند: جهاز تنفس. جهاز هاضمه. || کشتی. سفینه. || چرخ روغن گیری. ( فرهنگ فارسی معین ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

گَلبَت = کشتی و جهاز بزرگ
وَردَک
جهاز/ djăhăz : جل، پالان شتر.
مانند: چَشم ها تنگ کرده، روی جهاز خپیده و . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
جَهازِ اِشتُر: پالان شتر، زین مانندی که بر پشت شتر می گذارند.
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
در لهجه عرب خمسه فارس، به پالان شتر می گویند جَهَاز و همچنین به وسایلی عم که عروس همراه خود می آورد جهاز و جهیزیه گویند.
Trousseau
جِهاز:[اصطلاح صید ] لنج
در پارسی " وردک " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نوعی کشتی چوبی بادبانی که در زمان هخامنشیان برای نیروی دریایی ساخته میشود که بعدها برای تجارت توسط ایرانیان نیز بکار گرفته شد. تا در قرن اخیر که در جنوب ایران به موتور لنج مجهز شد و اصطلاح لنج به معنی کشتی بادبانی موتوری معروف شد.
نوعی کشتی چوبی در اندازه های مختلف که از قدیم الایام در جنوب ایران ساخته میشده است تا به امروز. برای استفاده تجاری وصیادی. جهاز در قدیم بادبانی بوده و امروزه دارای موتور است نوع بادبانی آن تا دههی چهل شمسی هنوز مورد استفاده بوده . انواع جهاز شامل . بوم سمبوک و. . . قسمتهای مختلف آن کوند و خن و سطحه است.
...
[مشاهده متن کامل]

موتورهای اولیه که در جهاز به کار رفت از کارخانه ئی بوده به اسم لنج به همین علت نوع موتوری جهاز را لنج هم گویند
در واقع اشاره بوده به این که فلان جهاز موتوری است وبادبانی نیست.