southernmost
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
جنوبی، اهل جنوب
جنوبی، تحت تاثیر باد جنوبی
جنوبی، اهل جنوب، جنوبا، بطرف جنوب
جنوبی
پیشنهاد کاربران
جنوبی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا فاضلی محصول سال ۱۳۵۲ است.
اکرم ( شهناز تهرانی ) ، که به اتهام کشتن قاسم در زندان بوده است، پس از مرخص شدن از زندان، همراه اقدس ( فرنگیس فروهر ) در کافه ای به کار مشغول می شود. مهدی ( احمد معینی ) و دوستانش که قصد سوءاستفاده از اکرم را دارند هرشب کافه را به هم می ریزند. تا اینکه یک شب جاسم سیاه ( محمدرضا فاضلی ) ، موسوم به جنوبی، به حمایت از اکرم برمی خیزد و با افراد مهدی درمی افتد. اکرم برای جنوبی، که برادر قاسم است، فاش می کند که او بی گناه است و قاسم را نکشته است، جنوبی در می یابد که برادرش به دست مهدی کشته شده است. جنوبی و مهدی با هم در گورستان رو به رو می شوند. مهدی به دست جنوبی مضروب می شود و با رسیدن پلیس معرکه پایان می یابد.
... [مشاهده متن کامل]
• محمدرضا فاضلی
• شهناز تهرانی
• مرتضی عقیلی
• ماشین چیان
• جواد تقدسی
• فرنگیس فروهر
• احمد معینی
• رضا صفایی پور
• زارع
• جهانگیر بشارت
• ایرج
• داوود
• پرویز شکری
• آتش
• رضا ذوالفقاری

اکرم ( شهناز تهرانی ) ، که به اتهام کشتن قاسم در زندان بوده است، پس از مرخص شدن از زندان، همراه اقدس ( فرنگیس فروهر ) در کافه ای به کار مشغول می شود. مهدی ( احمد معینی ) و دوستانش که قصد سوءاستفاده از اکرم را دارند هرشب کافه را به هم می ریزند. تا اینکه یک شب جاسم سیاه ( محمدرضا فاضلی ) ، موسوم به جنوبی، به حمایت از اکرم برمی خیزد و با افراد مهدی درمی افتد. اکرم برای جنوبی، که برادر قاسم است، فاش می کند که او بی گناه است و قاسم را نکشته است، جنوبی در می یابد که برادرش به دست مهدی کشته شده است. جنوبی و مهدی با هم در گورستان رو به رو می شوند. مهدی به دست جنوبی مضروب می شود و با رسیدن پلیس معرکه پایان می یابد.
... [مشاهده متن کامل]
• محمدرضا فاضلی
• شهناز تهرانی
• مرتضی عقیلی
• ماشین چیان
• جواد تقدسی
• فرنگیس فروهر
• احمد معینی
• رضا صفایی پور
• زارع
• جهانگیر بشارت
• ایرج
• داوود
• پرویز شکری
• آتش
• رضا ذوالفقاری

رَپیهوینیگ
نجار کشتی
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند.
همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره میبردند
واژه اَربی ( =عربی ) شمال دارای ریشه پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
۱ - شمال:
از واژه پارسی ( شم، چم، زم، دم ) به معنی سردی و سرما گرفته شده است
مانند: شمیران، چمران، زمزم، زمستان، دمیدن و. . .
که دارای یک معنای سرد و سرما هستند
۱ - اپاختر:
در پارسی در گذشته ( اپاختر ) میگفتند
که واژه اپاختر از دو بخش اپ ( بالا ) و اختر ( ستاره ) ساخته شده است و به معنی ستاره شمالی میباشد.
۲ - جنوب:
واژه اَربی جنوب هم از واژه پارسی پهلوی ( دَنب ) به معنی جنب، کنار، ته و پایین گرفته شده است.
۲ - رپیت وین ( نیمروز ) :
در زبان پارسی پهلوی دو واژه ( رپیت وین ) و ( نیمروز ) برای سوی پایین به کار میروند که هر دو به معنی میانه روز هستند.
۳ - شرق:
واژه اَربی شرق همریشه با واژه پارسی ( چراغ ) و واژه سانسکریت ( سوراج ) است به معنی روشنایی.
نکته: ( سدا های /چ/ و /ش/ همواجگاه هستند و میتوانند جابجا شوند )
نکته: زبان اَربی نویسه و سدای ( چ ) ندارد و آنرا با ( ش ) جابجا میکند.
۳ - اوش استر ( خورآسان ) ، خاور:
اوش به معنی بیرون آمدن ( تلو ) و بیرون رفتن ( مرگ ) است. تلو=طلوع
اوش استر یعنی جای بیرون آمدن نور.
واژه خورآسان از دو بخش خور و آسان ( بالا آمدن ) ساخته شده است. به مکان تلوِ خورشید ( خاور، شرق ) خورخاست، خورخیز هم میگویند.
۴ - خوربران ( باختر ) :
خوربران به معنای جایی است که خورشید به آنجا بُرده و ناپدید میشود.
۴ - واژه اَربی غرب هم از واژه پارسی ( گور ) به معنی فرو رفتن گرفته شده است.
در پارسی به غرب ( باختر ) نیز میگویند مانند سروده فردوسی که میگوید:
- چو خورشید در باختر گشت زرد/
شب تیره گفتش که از راه گرد
پَسگشت ( =مرجع ) : برگه31 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .


همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره میبردند
واژه اَربی ( =عربی ) شمال دارای ریشه پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
۱ - شمال:
از واژه پارسی ( شم، چم، زم، دم ) به معنی سردی و سرما گرفته شده است
مانند: شمیران، چمران، زمزم، زمستان، دمیدن و. . .
که دارای یک معنای سرد و سرما هستند
۱ - اپاختر:
در پارسی در گذشته ( اپاختر ) میگفتند
که واژه اپاختر از دو بخش اپ ( بالا ) و اختر ( ستاره ) ساخته شده است و به معنی ستاره شمالی میباشد.
۲ - جنوب:
واژه اَربی جنوب هم از واژه پارسی پهلوی ( دَنب ) به معنی جنب، کنار، ته و پایین گرفته شده است.
۲ - رپیت وین ( نیمروز ) :
در زبان پارسی پهلوی دو واژه ( رپیت وین ) و ( نیمروز ) برای سوی پایین به کار میروند که هر دو به معنی میانه روز هستند.
۳ - شرق:
واژه اَربی شرق همریشه با واژه پارسی ( چراغ ) و واژه سانسکریت ( سوراج ) است به معنی روشنایی.
نکته: ( سدا های /چ/ و /ش/ همواجگاه هستند و میتوانند جابجا شوند )
نکته: زبان اَربی نویسه و سدای ( چ ) ندارد و آنرا با ( ش ) جابجا میکند.
۳ - اوش استر ( خورآسان ) ، خاور:
اوش به معنی بیرون آمدن ( تلو ) و بیرون رفتن ( مرگ ) است. تلو=طلوع
اوش استر یعنی جای بیرون آمدن نور.
واژه خورآسان از دو بخش خور و آسان ( بالا آمدن ) ساخته شده است. به مکان تلوِ خورشید ( خاور، شرق ) خورخاست، خورخیز هم میگویند.
۴ - خوربران ( باختر ) :
خوربران به معنای جایی است که خورشید به آنجا بُرده و ناپدید میشود.
۴ - واژه اَربی غرب هم از واژه پارسی ( گور ) به معنی فرو رفتن گرفته شده است.
در پارسی به غرب ( باختر ) نیز میگویند مانند سروده فردوسی که میگوید:
- چو خورشید در باختر گشت زرد/
شب تیره گفتش که از راه گرد
پَسگشت ( =مرجع ) : برگه31 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

