جنبنده

/jonbande/

    motile
    moving
    oscillating
    creeping
    creeping animal
    reptile
    [adj.] moving
    mover
    wiggler
    wiggly

فارسی به انگلیسی

جنبنده با نیروی خود
automotive

مترادف ها

motive (صفت)
محرک، جنبنده، داعی

wobbly (صفت)
لق، جنبنده، لرزان

motile (صفت)
جنبنده، قادر بجنبش، قادر به حرکت

vacillant (صفت)
جنبنده، اونگی

vibratile (صفت)
جنبنده، لرزنده، مرتعش، قابل لرزش و ارتعاش، قابل اهتزاز

پیشنهاد کاربران

نوان
بیسکون. [ س ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی سکون ) جنبان. متحرک. ( ناظم الاطباء ) . || مشوش. مضطرب. بی آرام :
هر جا که دلی است در غم تو
بیصبر و قرار و بیسکون باد.
حافظ.
|| کسی که از شوخی هیچ جا قرار نگیرد. ( غیاث ) . شوخ که در هیچ جا قرار نگیرد. ( آنندراج ) . رجوع به سکون شود.
تنابنده = جنبده، موجود، بنده خدا، فرد
جنبنده :
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جنبنده" می نویسد : ( ( جنبنده در پهلوی جمبندگ jummbandag بوده است . ) )
( ( وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 194 )
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان ترکی به جنبیدن " چابالاماخ " گفته می شود.

بپرس