جنب و جوش

/jonbojuS/

    bustle
    dynamism
    flutter
    push
    scramble
    hoopla
    hustle

فارسی به انگلیسی

جنب و جوش داشتن
vibrate

مترادف ها

motion (اسم)
حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش

milling (اسم)
جنب وجوش، ارد سازی، زنجیره سکه

stirabout (اسم)
حرکت، جنب وجوش، غذایی شبیه اش جو، اش جو

پیشنهاد کاربران

متحرک
فعالیتش
جوشیدن از فعل تورکی جوشماق مثل سماور جوشدی. یا. علم جوشدی گرفته شده است. در بعضی روستاها علم امام حسین در روز عاشورا خود به خود به حرکت در می آید. که اصطلاحا می گویند. علم جوشدی.
حرکت و فعالیت
تحرک
جنب جوش وجنبش از جوشماق تورکی است. فعل جوشیدن از جوشماق تورکی گرفته شده است.
تلاش و فعالیت بسیار ، هیجان
هیجان
تلاش و فعالیت بسیار
جنب و جوش
حرکت های پیش فعال
فعالیت ، پر تحرک
بیش فعال
تکاپو

تکاپو
تلاش، تکاپو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس