جمجمه

/jomjome/

    brainpan
    skull
    cranium
    cranlum

فارسی به انگلیسی

جمجمه انسان
death's-head, deaths-head

جمجمه ای
cranial

جمجمه خوانی
phrenology

جمجمه شناس
phrenologist

جمجمه شناسی
phrenology, craniology

جمجمه و دو استخوان
skull and crossbones

مترادف ها

pan (اسم)
تغار، جمجمه، قاب، ماهی تابه، کفه، کفه ترازو، روغن داغ کن، گودال اب

scalp (اسم)
الک، جمجمه، پوست فرق سر، پوست سر با مو

brainpan (اسم)
جمجمه، کاسه مغز

skull (اسم)
جمجمه، کاسه سر

cranium (اسم)
جمجمه، کاسه سر

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی جمجمه از ریشه ی واژه جم فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

جمجمهجمجمهجمجمهجمجمهجمجمه
برابر فارسی جمجمه = مَستُرگ
جمجمه ؛ برگرفته از کلمه ی جام. به مفهوم ظرفی که بشود در آن چیزی رو جمع کرد. علت اینکه دو بار از کلمه ی جُم در کلمه ی جمجمه استفاده شده است به خاطر جام جام بودن آن و چند تیکه بودن کاسه ی سر می باشد.
در لهجه مردمان جنوب اصطلاح ؛ بیا جم، تِیمْ بشین یعنی بیا کنارم، پیشِ من بشین. تِیمْ در اینجا از دو کلمه ی تِیْ مو یا تِیْ من تشکیل شده است. تِیْ یا تیه یعنی چشم مرتبط با کلمه ی کتابی طوطیا و در زبان محلی کلمه ی تِیَل جمع کلمه چشمها در لهجه های محلی و از یک زاویه مرتبط با گردی چشم می باشد. اصطلاح تیله در تیله بازی به معنی شیشه ی گرد است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس تعریف دقیق تر بیا جَم، تِیْمْ بشین یعنی بیا جمب من جلو چشام باش یا اینکه تو دید من باش. همچنین حرف ( م ) در کلمه ی جمب قابل تبدیل به جنب و جانب می باشد که قانون قلب به میم قابل روئیت می شود مثل دمبال و دنبال دمب و دنب یا سمبل و سنبل و خیلی کلمات اینچنینی.
معنی دیگری که از کلمه ی جم قابل برداشت است مفهوم اتحاد و همگرایی می باشد. متضاد کلمه ی جم بر مبنای خود این کلمه که دارای انطباق ریشه ای باشد کلمه نجم به مفهوم پراکنده قابل رؤیت است. کلمه ی نجم که به معنی ستاره ترجمه و برگردان شده است در عالم واقع نورهای پراکنده عینیت دارد. مثل دو کلمه ی خیل و نخیل به معنی زیاد و کم یا شیب و نشیب. به گونه ای که در کلمه ی انجمن هر دو مفهوم همگرایی و واگرایی در یک کلمه وجود دارد. یعنی اتحاد نورهای پراکنده.
از این کلمه در نام های ایرانی مثل جمشید به معنی متحد کننده در حال استفاده می باشد. مثل خورشید به مفهوم خشک کننده و هورشید به مفهوم گرم کننده و حرارت دهنده.
کلمه ی عجم نیز که برای ایرانیان استفاده می شود به مفهوم جماعت متحد دارای مفهوم می باشد. از کلمه ی جم در کلمات زیادی استفاده گردیده که هرکدام در جایگاه خودش تحلیل و تفسیر خودش را دارد.
مثل کلیدواژه ی ( جمله ) که از جمع شدن کلمات در جمب هم دارای مفهوم جمال می شود.
جمال با ترجمه و برگردان ( زیبا ) که راسته ی موازی این مفهوم می باشد و اتفاقا به جا هم برای این کلمه انتخاب شده است. با این توضیح که زیبایی از زیب شدن چیزها به همدیگر و زیبندگی و زیبنده شدن دارای مفهوم می باشد ولی مفهوم اصلی جمال از جمله شدن چیزها به همدیگر و به جمال منتهی شدن دارای مفهوم می باشد.
مطلب مرتبطی که با مفهوم انجمن همخوانی دارد دو کلمه ی انجیل و انگلیس می باشد که تحلیل این دو کلمه در مطلب زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
کلمه انگلیس تغییر شکل یافته ی اِنجلیس یا هنجلیس می باشد. یعنی حکومتی که بر مبنای هنجارها و فرامین خداوند متعال در کتاب آسمانی انجیل ایجاد شده است. و خود کلمه ی انجیل هم یعنی مفاهیم و معارف هنجارمندی که به جان انسان می چسبید ( هَنج در زبان تات های خراسان شمالی یعنی به سمت خود کشیدن و کشش یعنی جذب ) و با آهنگ فطری و ذاتی بشر همخوانی دارد. اَنگ یا انج به هر چیز چسبنده گفته می شود. مثل انگبین انگور انجیر انجمن هنگ آهنگ. اصطلاح اینکه می گویند این انگ ها به ما نمی چسبه. یا کلمه انگل که موجودی هست که برای تغذیه، خودش رو به یک موجوددیگر می چسباند. یا کلمه انگاره یعنی تفکری که تبدیل به عقیده شده و مثل چسب به وجودمان چسبیده و رفتار و گفتارمان از اون تفکر نشأت می گیره. در کل کلمه انجیل و انگلیس یعنی تفکر و عقیده و آرمانی هست که انسان از اون زاویه به جهان هنجارمند هستی نگاه می کنه.

کله
جمجمه:جام جامه لری و فارسی کهن است.
کاسه سر
جلگه
بیشه زار
جنگل
. . . شهر پتربورغ که سابق بندر کوچکی بوده و زمین آن جنگل و جمجمه بوده است. . . . .
سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه
جایی که تعداد زیادی درخت و گیاه کنار هم روییده باشند و یا جایی که جمعیت زیادی گرد هم جمع شده باشند.
واژه جمجمه در زبان پارسی خراسانی و سیستانی کدولگ یا کدوله گفته میشود ،
کاسه سر. [ س َ /س ِ ی ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جمجمه. فَروَه. قحف. جَلجَه :
بر سر آتش هوا دیگ هوس همی پزم
گرچه بکاسه سرم بر سرم آب می خوری.
خاقانی.
افسرده شد ور اکنون خواهد ز تیغت آتش
...
[مشاهده متن کامل]

هم کاسه سر او خواهد شدن سفالش.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 235 ) .
بر سر بمانده دست رباب از هوای عید
افتاده زیر دیگ شکم کاسه سرش.
خاقانی.
عقل که شد کاسه سر جای او
مغز کهن نیست پذیرای او.
نظامی.
آن کاسه سری که پر از باد عجب بود
خاکی شود که گل کند آن خاک کوزه گر.
عطار.
خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته واندر کاسه ٔسر سوسمار.
سعدی.
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن.
حافظ.
خاک در کاسه آن سر که در آن سودا نیست
خار در پرده آن چشم که خون پالا نیست.
صائب.

نام تعدادی از واژگان مربوط به اسکلت بدن انسان به انگلیسی:
✅️ skull / cranium = جمجمه 💀
✅️ cheekbone = استخوان گونه
✅️ jawbone / mandible = استخوان فک
✅️ ribcage = قفسه سینه
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ collarbone / clavicle = ترقوه، استخوان چنبر
✅️ shoulder blade / scapula = استخوان شانه، استخوان کتف
✅️ breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
✅️ humerus = استخوان بازو
❗️جمع: hemeri ( هیومِرای )
✅️ rib = دنده
✅️ vertebra = مهره ی ستون فقرات
❗️جمع: vertebrae ( وِرتِبریی )
✅️ spine / backbone = ستون فقرات
✅️ ulna = استخوان زند زیرین
✅️ radius = استخوان زند زِبَرین
✅️ pelvis = لگن، لگن خاصره
✅️ hip bone = استخوان خاصره
✅️ tailbone / coccyx = دنبالچه
✅️ thigh bone / femur = استخوان ران
✅ cartilage = غضروف
✅ tibia / shin bone = استخوان درشت نی
✅ fibula = استخوان نازک نی

جمجمه در گویش یزدی کُدُمبه می شود.
کامپول یاکامپک :kampack. or. kampol ( بلوچی )
در پهلوی " کدفت ، مسترگ " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
اهیانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)