جمال

/jamAl/

    beauty
    masculine proper name
    grace

مترادف ها

beauty (اسم)
حسن، خوش رویی، خوشگلی، خوبرو، زیبایی، جمال، زنان زیبا، خوبی، خوبرویی

پیشنهاد کاربران

جمال : چهره. صورت. رو. روی. رخ. وجه: جمال#کمال؛
خرد. اندیشه. اخلاق. منش. سرشت. ارزش. ارج. مرج ( شرط ) . خمیره. مایه. راستی و درستی. راست ودرست. راه . روش. رویه. روان. جان. جور:کمال.
جمال ؛ فلسفه و مفهوم درونی این کلیدواژه در مطلب زیر تحلیل و تبیین شده است؛
جمجمه ؛ برگرفته از کلمه ی جام. به مفهوم ظرفی که بشود در آن چیزی رو جمع کرد. علت اینکه دو بار از کلمه ی جُم در کلمه ی جمجمه استفاده شده است به خاطر جام جام بودن آن و چند تیکه بودن کاسه ی سر می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در لهجه مردمان جنوب اصطلاح ؛ بیا جم، تِیمْ بشین یعنی بیا کنارم، پیشِ من بشین. تِیمْ در اینجا از دو کلمه ی تِیْ مو یا تِیْ من تشکیل شده است. تِیْ یا تیه یعنی چشم مرتبط با کلمه ی طوطیا در زبان کتابی و در زبان محلی کلمه ی تِیَل جمع کلمه چشمها در لهجه های محلی و از یک زاویه مرتبط با گردی چشم می باشد. اصطلاح تیله در تیله بازی به معنی شیشه ی گرد است.
پس تعریف دقیق تر بیا جَم، تِیْمْ بشین یعنی بیا جمب من جلو چشام باش یا اینکه تو دید من باش. همچنین حرف ( م ) در کلمه ی جمب قابل تبدیل به جنب و جانب می باشد که قانون قلب به میم قابل روئیت می شود مثل دمبال و دنبال دمب و دنب یا سمبل و سنبل و خیلی کلمات اینچنینی.
معنی دیگری که از کلمه ی جم قابل برداشت است مفهوم اتحاد و همگرایی می باشد. متضاد کلمه ی جم بر مبنای خود این کلمه که دارای انطباق ریشه ای باشد کلمه نجم به مفهوم پراکنده قابل رؤیت است. کلمه ی نجم که به معنی ستاره ترجمه و برگردان شده است در عالم واقع نورهای پراکنده عینیت دارد. مثل دو کلمه ی خیل و نخیل به معنی زیاد و کم به گونه ای که در کلمه ی انجمن هر دو مفهوم همگرایی و واگرایی در یک کلمه وجود دارد. یعنی اتحاد نورهای پراکنده.
از این کلمه در نام های ایرانی مثل جمشید به معنی متحد کننده در حال استفاده می باشد. مثل خورشید به مفهوم خشک کننده و خورشید به مفهوم گرم کننده و حرارت دهنده.
کلمه ی عجم نیز که برای ایرانیان استفاده می شود به مفهوم جماعت متحد دارای مفهوم می باشد. از کلمه ی جم در کلمات زیادی استفاده گردیده که هرکدام در جایگاه خودش تحلیل و تفسیر خودش را دارد.
مثل کلیدواژه ی ( جمله ) که از جمع شدن کلمات در جمب هم دارای مفهوم جمال می شود.
جمال با ترجمه و برگردان ( زیبا ) که راسته ی موازی این مفهوم می باشد و اتفاقا به جا هم برای این کلمه انتخاب شده است. با این توضیح که زیبایی از زیب شدن چیزها به همدیگر و زیبندگی و زیبنده شدن دارای مفهوم می باشد ولی مفهوم اصلی جمال از جمله شدن چیزها به همدیگر و به جمال منتهی شدن دارای مفهوم می باشد.

جمال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
زیبایی، قشنگی، خوشگلی ( دری )
شیراک ŝirāk ( سغدی )
اسرو esru ( پهلوی: sru )
گنیاگ gonyāg ( پارتی )
زیبائی هم باید دید وهم باید فهمید!
أنظر للجمال والجمیل وافهمه!
کمال: تناسب، نیکویی
جمال:فرازمند، رسا، بالنده
شترچران
کسی که از صورت خوشکل باشه
دجمال په کلیما کی جمله
زیبایی. هوچهری.
معنی: دارای صورت خوب، خوبرو، ( هو = خوب، چهر = صورت، چهره، نژاد ) ، ( به مجاز ) زیبارو، دارای نژاد و اصل خوب
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم دختر، اسم فارسی
دانایی ، زیبا، رعنا، قشنگ، صبور، مهربان
رعنائی
زیبایی
در برخی بیت ها صورت نیز معنی میشود

زیبایی، نکویی
صورت بهشتی، حوریه مرد
آخرین مرحله عشق نقطه ای که اگر بدان نرسی نیستی پیش روی توست چون بدون جمال هستی ارزشی ندارد
خوشگل ، زیبا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)