جم

/jam/

    stir
    wag
    waggle

فارسی به انگلیسی

جم خوردن
bestir, budge, fidget, shift, waggle, wag

جم خوری
fidget

جم دادن
budge, stir

جم هنر
kinetic art

جم کار مایه
kinetic energy

پیشنهاد کاربران

1 - بررسیِ ساختاری و تکواژشناختی واژگانِ " نیرافتن، اَهرافتن، فرزافتن/ فرزامینیتن، پزافتن/پزامینیتن و. . . " از دیدِ کریستین بارتولومه :
بارتولومه واژگانِ " نیرَفتن، نیرآفتن، اَهرَفتن، اَهرآفتن" را با فعل " رَفتن" در زبانِ پارسیِ نو از ریشه ی" رَب:rab" همبسته می داند و " رآفتن" را ریختِ سببیِ ( Kausativ ) " رَفتن" درنظر می گیرد :
...
[مشاهده متن کامل]

1. 1 - واژه ی " نیرَفتن" برآمده از پیشوند" نی" و فعل " رَفتن" است. ( "نیرآفتن = نی. رآفتن" )
1. 2 - واژه ی" اَهرَفتن" برآمده از پیشوند " اَه:ah" و فعل " رَفتن" است. ( " اَهرآفتن = اَه. رآفتن" )
نیاز به یادآوری است که بارتولومه " اَهرآفتن/اَهرآم - " را به چم " hinzuleiten ، hinleiten" ( آلمانی ) آورده و در اینجا پیشوند " اَه:ah" را برآمده از پیشوندِ ایرانیِ باستان " اَتی:ati " به چمِ "فرا، فراسوی، ورای، به سوی" دانسته است. او " اَتی/اَه" را برآمده از دگرگونیِ آوایی " ت" به " ه" می داند ، چنانکه پیشوند " پَتی:pati" نیز به ریختهایِ " پَد:pad" و " پَه:pah" درآمده است و از نمونه هایی همچون:
a ) " پَهریختن:pahrextan " که به ریختِ " پَرهیختن" در زبانِ پارسیِ نو درآمده ( چنین دریافته می شود که بارتولومه، " په" را در " پهریختن" همان پیشوند " پَد" می داند، پس با جایگشتِ آواییِ " ر"، این واژه از " پَهریختن" به ریختِ " پَرهیختن درآمده است ) ،
b ) " پَدَخشر:padakhšar" و " پَهَخشر:pahakhšar" ،
سخن می گوید. از اینرو وی برمی داوَد که ریختهای " pah، ah" ( پارسیِ میانه ی تورفانی ) از پیشوندهای " pati، ati " ( آریاییِ باستان ) با پیشوندهای " pad، ad" ( پارسیِ میانه تورفانی ) و پیشوندهای " paiti، aiti" ( زبانِ اوستاییِ جوان ) پیوند می یابند.
1. 3 - واژگان "فرزَفتن/فرزَم - ، فرزآفتن/فرزآم - ، فرزامینیتن، هَنزافتن، هَنجافتن و. . . " از ریشه یِ " گَم:gam" به چمِ " رفتن" هستند.
1. 4 - واژگانِ" نَفتن/نَم - ، نآفتن/نآم - ، فرنَفتن/فرنَم - ، فرنآفتن/فرنآم - و. . . " از ریشه یِ " نَم:nam" هستند.
بارتولومه می گوید که ریشه " نَم:nam" از نظر معنایی از دو ریشه ی دیگر" رَب:rab، گَم:gam" دور نیست؛چنانکه مولر نیز این ریشه را برابر با " رَفتن" آورده است. در اینجا وی بسیار هممعناییِ ریشه های " رَب، گَم، نَم" را برجسته می نماید.
1. 5 - واژه ی" پزامینیتن" ، از دیدِ بارتولومه، به چمِ " به هدف رساندن:ans Ziel bringen" است و وی " پزآفتن، پزآمینیتن" را برآمده از دگرریختی از پیشوند " پَد" و فعل "زافتن، زامینیتن" ( از "pat - žām " ) دانسته است. ( چنانکه در 1. 3 گفته شد، فعل " زآفتن" برآمده از ریشه ی " گَم:gam" است. )
این شیوه دگرریختِ آواییِ پیشوندِ " پَد" به دیسه یِ " پَ - " بمانند " پا" در واژگان " پازهر، پازند" است، ازآنجایی که بیدرنگ پس از این پیشوند آوای " ز" یا" ژ" نشسته است و آوای " د" کناررفته است.
2 - بررسیِ آواشناختیِ واژگانِ " نیرافتن/نیرام - ، اَهرافتن/اَهرام - ، فرزافتن/فرزام - ، پزافتن/پزام - و. . . " :
2. 1 - دیدگاهِ کارل زالمان :
" م" در زبانِ ایرانیِ باستان به " ف" پیش از " ت" در زبانِ پارسیِ میانه دگرگون پذیر است؛چنانکه در واژگانی همچون
" سومب:sumb" به " سوفت:suft" ،
" نی. هومب :ni. humb " به " نی. هوفت:nihuft"
دیده می شود؛ از اینرو، بنابر دیدگاهِ زالمان، اینچنین "فرزام" به " فرزافتن"، " فرجام، هنجام" به " فرجافتن، هنجافتن"، " فرنام" به " فرنافتن" و. . . دگرگون پذیر است.
2. 2 - دیدگاهِ کریستین بارتولومه:
بارتولومه دیدگاهِ زالمان را در این باره نابسنده می داند؛ او این دست واژگان را برآمده از دگرگونیِ آوایی " م/پ " می داند. او در همان آغاز واژگانِ" نیرافتن، اَهرافتن" را به ریختِ " نیراپتن، اَهراپتن" می آورد و سخن از
رامَد - راپت:rāpt ( به جایِ رافت ) . . . از ریشه یِ " رَب:rab" ،
گامَد - گاپت:gāpt ( به جایِ گافت ) . . . از ریشه یِ " گَم:gam" ،
نامَد - ناپت:nāpt ( به جایِ نافت ) . . . از ریشه یِ " نَم:nam"،
می گوید. سرانجام وی چنین برمی داوَد که دگرگونیِ آواییِ " فت:ft" و " م:m" از این واژگان به واژگانی که دیگر نَه از نظر معنا بلکه از نظر آوایی همانند با آنها هستند، گسترانیده شده است. سپس او در این راستا نمونه هایی می آورد همچون " خوَمَر:khvamar" به چمِ " خواب" در زبانِ پارسی میانه ی تورفانی و واژه یِ " خوَپت: xᵛapt" ( یا همان خوَفت:xᵛaft ) .
پَسگشتها:
1 - رویبرگهای 63 - 64 و رویبرگ 183 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگِ 266 از بخش سوم - پارسی میانه ( کارل زالمان )

جمجمجم
بازی جم
منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
جمجمجمجمجم
کثیر و فراوان
جم ( به انگلیسی: Jem ) متولد ۱۸ ژوئن ۱۹۷۵ شهر پنارت ویلز با نام اصلی جما گریفیتز ( به انگلیسی: Jemma Griffiths ) خواننده/آهنگساز اهل ولز است.
اولین آلبوم استودیویی جم با نام بالاخره بیدار شد ( ۲۰۰۴ ) با موفقیت زیادی مواجه شد و باعث شهرت او فراتر از مرزهای کشورش شد. این آلبوم باعث شد جِم در آن سال موفق ترین خوانندهٔ زن بریتانیایی در ایالات متحدهٔ آمریکا باشد. پس از آن بود که برخی منتقدان موسیقی از او با عنوان «دایدوی بعدی» نام بردند.
...
[مشاهده متن کامل]

موسیقی زمینهٔ تبلیغ فیلم آلتراوایولت به کارگردانی کرت ویمر و بازی میلا یوویچ آهنگی با تم راک و با عنوان «۲۴» نوشتهٔ جم می باشد. این آهنگ در مجموعهٔ تلویزیونی لاس وگاس هم بکار رفته است. دیگر آهنگ وی با عنوان «Amazing Life» در تبلیغ خودروی لگزس ئی اس ۳۵۰ شنیده می شود.

جم
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جم_(خواننده)
واژه جم
معادل ابجد 43
تعداد حروف 2
تلفظ jam[m]
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( صفت ) [پهلوی جمع : جمشید] [قدیمی]
مختصات ( جَ ) ( اِ. )
آواشناسی jam
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
باز م می گویم واژه جم پارسی است واژه جم کاملا پارسی است و ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود مربى در ترکی می شود ریچل این واژه یعنی جم صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
مخفف جمع و جمشید فرزند طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی و از اسامی مردانه ایرانی.
گشاد آن در گنج پر کرده جم . . . . . سپه را بداد او دو ساله دِرم
جم یا یم معنی دریا و بزرکی و گروه را می دهد . شید به معنی درخشندگی و خورشید است.
...
[مشاهده متن کامل]

جم این واژه از واژگان اصل پارسیه در عربی می شود مربی در ترکی می شود Re�el این واژه یعنی جم صد درصد پارسی است.

بمعنی توام و همزاد در واژه ی ( ( جُمِئل ) ) در گویش لارستانی
که برگرفته و بازمانده واژه ( ( yema ) ) در اوستا میباشد که برای نامگذاری دو گوهر همزاد خیر و شر بکار برده شده که در سانسکریت نیز به همین معناست
جم با کسر ج نام شبکه های فارسی زبان ترکیه ای
اولین کسی که پارچه را اختراع کرد
جم با ضمۀ ج به معنی حرکت و تکان کوچک است. خیلی اوقات در نوشته ها آن را به اشتباه جُنب می نویسند که صحیح نیست و معنی دیگری میدهد.
سالها به دنبال جام جهان نمای جهان پیمودم
روزی نخفتم وشبی نغنودم
تا ز استاد جور از جام جهان نمای بشنودم
آن جام جهان نمای جم من بودم.
جم مختصر شاه را گویند
جم غفیر گروه بسیار را گویند
جم بمعنای کل و همه هر آنچه گفته اند نیز می باشد
تکان حرکت
در زبان لری بختیاری به معنی
جام. لیوان
Jom

ذات، ماهیت، هویّت، کنه، اصل هر چیز
جمع
نمایش دادن بر پرده سینما یا صفحه مانیتور یا اسکوپ - جماندن - جمیدن ( در افسانه های ایران باستان جام جم یا به اختصار جم دستگاهی بوده که کاربردی همانند تلویزیون مدار بسته ماهواره ای جهانی داشته است. این
...
[مشاهده متن کامل]
دستگاه افسانه ای آرزوی دیرین بشر به دستیابی به سامانه ای فراسوتر از اینترنت کنونی را یادآور می گردد . )

مخفف جام جم ( باکاستن از حروف تکراری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)