جلوی


    fore
    forward

فارسی به انگلیسی

جلوی پیشرفت چیزی را گرفتن
choke, nip

جلوی خود را گرفتن
repress, suppress

جلوی رشد چیزی را گرفتن
nip

جلوی صحنه
apron

مترادف ها

prior (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی

former (صفت)
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

forward (صفت)
جسور، جلوی، گستاخ

anterior (صفت)
قدامی، جلوی

fore (صفت)
پیشین، قبلی، پیش، جلوی

frontward (صفت)
جلوی

پیشنهاد کاربران

سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
فراروی

بپرس