لوس، زرق و برق دار، جلف، پر زرق و برق، نمایش دار، پر زرق و برق و توخالی
jaunty(صفت)
زرنگ، خود نما، گستاخ، لا قید، جلف
racy(صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی
tawdry(صفت)
زرق و برق دار، جلف
sporty(صفت)
ورزشی، جلف، ورزشکارانه
foppish(صفت)
خود نما، جلف
پیشنهاد کاربران
بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی وقر ) بی اعتبار و بی تمکین. ( آنندراج ) . بی اعتبار. ( ناظم الاطباء ) . || سبک. جلف. ( ناظم الاطباء ) . بی وقار. و رجوع به وقر شود.
جلف کسی که ذاتا و فطرتا رعایت مسا ئل ادبی شرعی عرفی را نمیکندو نمونه آن مردیکه عمدا در اجتماع یقه پیراهن خودرا بیش از حدبازنگه میداردبه خصوص تاسر دلش به گفته مادر بزرگ خدا بیامرزم مردیکه سینه اش رابازکندآدم ... [مشاهده متن کامل]
جلفی است من خودم عقیده ام این است که چنین آدمی روبه روی خدا ایستاده واستغفرلله دشمن خداست وخود آن آدم علنامیخواهد بگوید من برترینم وازمن ترس داشته باشید .