لوس، زرق و برق دار، جلف، پر زرق و برق، نمایش دار، پر زرق و برق و توخالی
jaunty(صفت)
زرنگ، خود نما، گستاخ، لا قید، جلف
racy(صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی
tawdry(صفت)
زرق و برق دار، جلف
sporty(صفت)
ورزشی، جلف، ورزشکارانه
foppish(صفت)
خود نما، جلف
پیشنهاد کاربران
جلف لزوما به معنی هرزه و خراب نیست و ممکنه صرفا معنی خودآرا بده و حتی میتونه برای غیر انسان و اشیا هم به کار بره مثلا برخی خودرو های مدیفای یا اسپرت شده که صاحبان آنها با تعویض چراغ و سپر های آنها با نمونه های افترمارکت ظاهر خودرویشان را خشن تر یا به عبارتی �جلف� میکنند ... [مشاهده متن کامل]
یا اکثر مدل های لپتاپ های گیمینگ که با آراستن کیبورد هایشان به پیش نور ( backlight ) و طراحی های تیز و گاه انحنا دار اغراق شده و بافت های متریال متفاوت به اصطلاح �جلف� شدند و لزوما معنی بدی نمیده و بلکه صرفا میتونه به عنوان توجیهی برای نخریدن یا خریدن کالا باشه
بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی وقر ) بی اعتبار و بی تمکین. ( آنندراج ) . بی اعتبار. ( ناظم الاطباء ) . || سبک. جلف. ( ناظم الاطباء ) . بی وقار. و رجوع به وقر شود.
جلف کسی که ذاتا و فطرتا رعایت مسا ئل ادبی شرعی عرفی را نمیکندو نمونه آن مردیکه عمدا در اجتماع یقه پیراهن خودرا بیش از حدبازنگه میداردبه خصوص تاسر دلش به گفته مادر بزرگ خدا بیامرزم مردیکه سینه اش رابازکندآدم ... [مشاهده متن کامل]
جلفی است من خودم عقیده ام این است که چنین آدمی روبه روی خدا ایستاده واستغفرلله دشمن خداست وخود آن آدم علنامیخواهد بگوید من برترینم وازمن ترس داشته باشید .