جلاد. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جَلد. ( منتهی الارب ) . || ج ِ جَلَد. ( ناظم الاطباء ) . || ج ِ جِلدَة. ( منتهی الارب ) . || خرمابن سخت و بزرگ. || شتر ماده بسیار شیرده. || شتر ماده بی شیر و بی بچه. ( از اقرب الموارد ) . رجوع به جَلدَة شود. || ( مص ) با کسی شمشیر زدن. ... [مشاهده متن کامل]
جلاد. [ ج َل ْ لا ] ( ع ص ) تازیانه زن. ( منتهی الارب ) . سیاف. ( ناظم الاطباء ) . دره زن. ( از آنندراج ) . آنکه حدود را بر پا کند. دژخیم. میرغضب : بدل ربودن جلاد و شاطری ای مه ببوسه دادن جان پدر بس اژکهنی. شاکر بخاری. اگر چه هر دو خونریزند لیکن هم از جلاد تا قصاب فرق است. خاقانی. بفرمود جلاد را بی دریغ که بردار سرهای ایشان به تیغ. سعدی. || پوست کننده. پوست کشنده. ( آنندراج ) . جلاد. [ ج َل ْ لا ] ( اِخ ) احمدبن موسی بن علی مکنی به ابوالعباس ( 700 - 792 هَ. ق. ) از فقیهان یمن است و تالیفاتی دارد. ( العقود اللؤلؤیة ج 2 ص 218 ) ( الاعلام زرکلی ) . جلاد. [ ج َل ْ لا ] ( اِخ ) فیلیپ بیک. [ 1857 - 1914 م. ] از دانشمندان است. او راست : 1 - التعلقیات القضائیة علی قوانین المحاکم المصریه. این کتاب در مطبعه معارف چاپ شده است. 2 - قاموس الادارة و القضاء. این کتاب بدو زبان عربی و فرانسه نوشته شده و کتابی است مشتمل بر بسیاری از احکام و قوانین مصری و لوایح ومنشورات و معاهده ها و فرمانهای ملوک و سلاطین بترتیب حروف تهجی و در مطبعه معارف اسکندریه بچاپ رسیده است و بار دوم همین کتاب زیر عنوان : القاموس العام للادارة و القضاء در شش جزء و در اسکندریه چاپ شده است. ( از معجم المطبوعات ) . منبع. لغت نامه دهخدا
جلّاد به شخصی گفته می شود که مسئول اجرای دستور پادشاه یا حکم دادگاه است که می تواند حکم اعدام یا مجازاتی دیگر باشد. برای کارهایی که جلاد از طرف پادشاه یا دادگاه به انجام آن ها می پردازد می توان به یکی از موضوعات زیر اشاره کرد: ... [مشاهده متن کامل]
• قصاص • سربریدن • دار زدن • لینگچی • مثله کردن • خفه کردن • خوراندن زهر • تیرباران از دیرباز پادشاهان به خاطر راحتی در محاکمهٔ مجرمان و ایجاد ترس از انجام کارهای خلاف قانون در بین مردم از جلادها استفاده می کرده و امروزه نیز حکومت ها از جلادها برای قصاص استفاده می کنند. در کل برای شناسایی نشدن جلادها از افراد یا سربازان سیاه پوش استفاده می کردند اکثر این افراد از قبل برای این امر آماده می شدند.
مرتوکش مرتو ( انسان )
جلاد=به غیر از معانی ذکر شده، معنی قدیمی=چابکی
گردن زن . [ گ َ دَ زَ ] ( نف مرکب ) سیاف که در عرف حال جلاد گویند. ( آنندراج ) : خاک همان خصم قوی گردن است چرخ همان ظالم گردن زن است . نظامی . چنان زد که از تیغ گردن زنش سر دشمن افتاددر دامنش . ... [مشاهده متن کامل]
نظامی . تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش ز گردن زنان برنیاری خروش . نظامی .