جلا

/jalA/

    burnish
    glaze
    gloss
    lacquer
    luster
    polish
    shine
    shininess
    varnish
    patina
    water
    colors
    emigration
    exile
    lustre

فارسی به انگلیسی

جلا انداختن
shine

جلا دادن
buff, gloss, rub, varnish, wax, water, to polish, polish

جلا دادن با مالش
burnish

جلا دادن با مالیدن
furbish

جلا دار
glossy, polished

جلا دار سازی چرم و پارچه
finish

جلا دهنده
buffer, refinisher, burnisher, polisher

جلا گر
polisher, buff

مترادف ها

gloss (اسم)
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر

vermeil (اسم)
جلا، شنگرف، لعل قرمز رنگ

radiation (اسم)
تابش، جلا، تشعشع

buff (اسم)
ضربت، ضرب، چرم گاومیش، چرم زرد خوابدار، گاو وحشی، جلا

satin (اسم)
جلا، اطلس نما، اطلس، دبیت

polish (اسم)
ارایش، جلا، صیقل، پرداخت، واکس زنی

varnish (اسم)
جلا، صیقل، لاک الکل

burnish (اسم)
جلا، صیقل، پرداخت

japan (اسم)
جلا

shininess (اسم)
جلا، زرق و برق

پیشنهاد کاربران

جَلا همچنین در جایگاه ویژگی مثبت در زمینه های گوناگون هم به کار میرود.
مانند: این object جلایی بیشتر از هم تراز هایش دارد.
از جایگزین های فارسی آن میتوان به:
برای برتری دیداری: چشمگیر، چشمنواز
...
[مشاهده متن کامل]

برای برتری شنیداری: گوشنواز
برای برتری کلی تر:
گیرا، برجسته، درخشان، پررنگ، درخشنده، دلنشین و دلنواز، آب و تاب، آب و رنگ، تازگی و. .
که بسته به زمینه ای که به کار میرود کاربرد و جایگزین های گوناگونی دارد.

واژه جلا
معادل ابجد 34
تعداد حروف 3
تلفظ jalā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: جلاء]
مختصات ( جَ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی jalA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سلیم
جلا: واژه ای اربی ست که با همزه پایانی نوشته می شود: جلاء ؛و به معنی زدودن مانند اینکه بگوییم دل مان را از گناهان جلا دهیم یعنی گناهان را از دلمان بزداییم.
براق کردن
برّاق و صیقلی میشه جوابش
پرداخت
نورانی. درخشش. صیقل دادن. براق
برابر پارسی واژه جلا درخشندگی و روشنی میباشد
آب و رنگ
جَلا یا جَلاء وطن یعنی: آوارگی از وطن، دور شدن از وطن.
معنای واژه اش هم: درخشش، تابش.