جفت شدن


    connect
    couple
    engage
    lock
    mate
    mesh
    rabbet
    to pair
    to fit

فارسی به انگلیسی

جفت شدن در هم
intertwine

مترادف ها

couple (فعل)
جفت کردن، پیوستن، بهم بستن، وصل کردن، جماع کردن، جفت شدن، عمل امتزاج و جفت کردن

پیشنهاد کاربران

ترنجیده شدن، بهم کشیده شدن ( افزون بر آرش های دیگر جفت شدن )
در ادبیات کوچه و بازار:
تخم هایش از ترس جفت شد.

بپرس