intertwine
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
جفت کردن، پیوستن، بهم بستن، وصل کردن، جماع کردن، جفت شدن، عمل امتزاج و جفت کردن
پیشنهاد کاربران
ترنجیده شدن، بهم کشیده شدن ( افزون بر آرش های دیگر جفت شدن )
در ادبیات کوچه و بازار:
تخم هایش از ترس جفت شد.
در ادبیات کوچه و بازار:
تخم هایش از ترس جفت شد.