جفت

/joft/

    double
    doublet
    duplicate
    couple
    even
    twin
    match
    pair
    partner
    [n.] pair
    even number
    mate
    fellow
    [adj.] even
    associate
    afterbirth
    brace
    conjugate
    duo
    sister
    tannin
    twosome
    engaged
    hasp
    placenta
    tan - bark

فارسی به انگلیسی

جفت بودن
abut, match

جفت جفت
in pairs, two by two

جفت زدن
to leap

جفت سازی
coupling

جفت شدگی
connection, junction, juncture

جفت شدن
connect, couple, engage, lock, mate, mesh, rabbet, to pair, to fit

جفت شدن در هم
intertwine

جفت شده
engaged

جفت گیری
pairing, copulation, sexual intercourse, breeding, copulation, pairing, coupling

جفت گیری کردن
copulate, mate

جفت و جور شدن اطلاعات
dovetail

جفت و جور شدن واقعیت
dovetail

جفت و جور کردن اطلاعات
dovetail

جفت و جور کردن واقعیت
dovetail

جفت کردن
connect, couple, match, mate, mesh, conjugate, rabbet

جفت کردن در هم
intertwine

مترادف ها

twin (اسم)
جفت، زوج، دوتا، توام، دوقلو، جوزا، همشکمان

afterbirth (اسم)
جفت، جنین، مشیمه

pair (اسم)
جفت، زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چیز دوجرئی، جور کردن و شدن

placenta (اسم)
جفت، مشیمه، جفت جنین

coupling (اسم)
اتصال، جفت کردن، جفت، سرپیچ، متصل کننده، جفت شدگی، جفت ساز، جالس

mate (اسم)
کمک، جفت، مات، دوست، شاگرد، همسر، رفیق، لنگه، همدم

team (اسم)
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه

double (اسم)
جفت، دوسر، المثنی

cobber (اسم)
جفت، دوست صمیمی، قرین

peer (اسم)
جفت، رفیق، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، هما ل

twain (اسم)
جفت، زوج، دوتا، توام، دوقلو، چند قلو

cully (اسم)
جفت، ساده لوح، رفیق، ادم گول خور

dyad (اسم)
جفت، اثنوی، شماره دو

tandem (اسم)
جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

couple (اسم)
جفت، زوج، زن و شوهر، دوتا، نر و ماده

syzygy (اسم)
جفت، استقرار سه ستاره در خط مستقیم

geminate (صفت)
جفت، دوتا، دولا، توام

jugate (صفت)
جفت، روی هم قرار گرفته

پیشنهاد کاربران

سلیم
جفت: دوتایی، دوتایی دو تایی، دو گانه
جفت:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جفت" می نویسد : ( ( جفت در پهلوی در ریخت یُخت yuxt بکار می رفته است ) )
( ( بفرمود تا دیو چون جفت او
همی بوسه داد از بر سفت او ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )
...
[مشاهده متن کامل]

از ستاکهای یوختن - یوژیدن به معنای به هم پیوند دادن کنار یکدیگر گذاشتن پس از بدل شدن خ به ف واژه امروزین جفت ( =یوخت ) به دست آمده که یوخت همریشه با واژگان یوغ ( چوبی بر گردن دو گاو هنگام شخم زدن ) و �با هم اوخت شدن� ( با هم صمیمی شدن ) و نایوژ ( جفت نشونده - ناجفت - نالف=خنثی ) است.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

جفت :[ اصطلاح تخته نرد] وقتی دو تاس مانند هم به زمین می شینند مثلا ۲۲ – ۳۳ ۱۱ و….
ریاضی : زوج، دوگان
ساختاریست که از طریق آن مادر به رویان غذا می رساند
خون مادر معمولا با خون رویان مخلوط نمیشود بلکه مواد غذایی خون مادر، از جفت انتشار پیدا میکند و از طریق رگهای خونی بند ناف به رویان میرسد
جفت هم منشا مادری وهم جفتی دارد حوضچه های خونی مربوط به بهش جنین است از کوریون اسطاله های به داخل جدارحم نفوذ میکند—> سازنده حوضچه های خونی )
...
[مشاهده متن کامل]

بند ناف ، جفت را به جنین متصل میکند
کوریون و آمینون و سرخرگ های بند ناف گروه یکیانی دارند چون مربوط به جنین میباشد
آمینون :پرده ای به دور رویان کشیده شده و از آن محافظت میکند و مایع آمینوتیک در داخل آن قرار دارد که نقش حفاظتی دارد
کوریون همان پرده خارجی و آمینیون همان پرده داخلی در اطراف رویان هستند
خون مربوط به پرزهای کوریونی مربوط به جنین است و هون مربوط به حوضچه های خونی مربوط به مادر است

جُفت عضوی مسطح در بدن جانداران است که با بند ناف به جنین متصل است.
جفت، پیش از زایمان به دیواره رحم متصل است و در طی زایمان، به همراه نوزاد، و پرده های جنینی از کانال زایمانی خارج می شود.
جفت انسان، پس از زایمان.
...
[مشاهده متن کامل]

جفت خواری پس از زایمان توسط مادر، یکی از رفتارهای تغذیه ای است که در میان بسیاری از جانداران دیده می شود. به جز خوکان دریایی[۱]، آب بازان[۲] و شتر، بقیه پستانداران، حتی پستانداران گیاه خوار، جفت خوار هستند. جفت دارای سطح بالایی از پروستاگلاندین[۳] است و به این خاطر، خوردن آن به برگشت رحم به حالت اولیه و پاک شدن رحم کمک می کند.
عارضه چسبندگی جفت در زنان باردار یکی از عوامل مرگ شماری از زنان باردار در اثر خونریزی های شدید است. در بارداری های با سزارین قبلی که همراه با جفت سر راهی هستند، میزان بروز چسبندگی جفت بیشتر است که این عارضه در صورت تشخیص و پیش بینی و آمادگی تیم درمانی ( رزرو فرآورده های خونی به مقدار کافی، اطلاع قبلی و حضور به موقع متخصصان جراحی و اورولوژی و. . . ) تا حد زیادی قابل اجتناب است. [۴]
این یک نوشتار خُرد زیست شناسی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
جستارهای وابسته [ویرایش]
جفت سر راهی
پانویس ها [ویرایش]
↑ Pinnipedia
↑ Cetacea
↑ prostaglandin
↑ ایرنا: کادر پزشکی به عارضه چسبندگی جفت در زنان باردار بیشتر توجه کند ، بازدید: مه ۲۰۱۱.
منابع [ویرایش]
بر پایهٔ: Mark B. Kristal ( 2 February 1980 ) , “Placentophagia: A Biobehavioral Enigma”, Neuroscience & Biobehavioral Reviews 4: 141 - 150، بازیابی ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۸.
در ویکی انبار پرونده هایی دربارهٔ جفت ( کالبدشناسی ) موجود است.
رده های صفحه: اندامدستگاه تناسلی زیست شناسی رشد
قس عربی
مشیمة
المشیمة عضو دائری مسطح الشکل یتصل بالجنین عن طریق الحبل السری فی الرحم ویتم خروج المشیمة من جسم الأم بعد المرحلة الثالثة من الولادة[1] للمشیمة أربعة وظائف رئیسیة وهی :
تغذیة الجنین
التنفس إذ ان المشیمة تقوم بوظیفة الرئتین فیحصل الجنین بواسطتها علی الأکسوجین ویطرح ثانی أکسید الکربون
تثبیت الحمل وذلک بفرزها هرمون البروجسترون الذی یساعد علی استمرار الحمل بدایة من الشهر الرابع.
الإخراج، حیث تخرج المواد السامة الناتجة عن الأیض عن طریق المشیمة.
المشیمة عضو شبه أسطوانی ینمو متصلاً بباطن جدار الرحم عند معظم الثدییات. تمد المشیمة الجنین بالطعام والأکسجین، وتسحب نتاج نفایات الجنین. کما أن العضو ینتج کیمیائیات تُسمى هورمونات تحافظ على الحمل وتنظم نمو الجنین.
تتکون المشیمة من أنسجة من الأم ومن الجنین. وبعد الأسبوع الأول من الحمل، یلصق الجنین نفسه بجدار الرحم ( العضو الذی ینمو فیه الجنین ) . وتتکون المشیمة کأعمدة من الخلایا من المشیماء ( غطاء یشبه الکیس یحوی الجنین ) تخترق وتنفذ خلال البطانة الرحمیة. وفی داخل الأعمدة، توجد أوعیة دمویة تتفرع إلى نتوءات صغیرة تشبه الأصابع تُسمى الزغابات. والزغابات التی تحتوی على دم الجنین محاطة بدم الأم. ولا یختلط دم الجنین بدم الأم.
ویمر الدم والأکسجین من دم الأم خلال الجدران الضعیفة للزغابات ویدخل إلى دم الجنین. وهذا الدم الغنی بالغذاء والأکسجین یصل إلى الجنین خلال ورید فی الحبل السری، وهو أنبوب مرن یربط الطفل بالمشیمة. ویُحمل نتاج النفایات من الجنین خلال الشرایین فی الحبل السری ویعبر خلال الزغابات. ویتخلص نظام الدورة الدمویة للأم من هذه النفایات. وبعد دقائق من ولادة الطفل تنفصل المشیمة ـ التی تسمى أحیانًا الخَلاص ـ من الجسم.
یبلغ معدل طول المشیمة لدى الانسان 22 صم ( 9 بوصة ) و یبلغ سمکها ما بین 2 و 2. 5 صم ( 0. 8 و 1 بوصة ) و یکون مرکز المشیمة الأکثر سماکة فی حین تصبح أرفع فی المحیط. کما یبلغ معدل وزن المشیمة حوالی 500 غرام ( 1 رطل ) و یکون لونها محمرا أزرق داکنا أو کستنائیا. وتربط الجنین عن طریق الحبل السری الذی یبلغ طوله حوالی 55 - 60 سم ( 22 - 24 بوصة ) و یحتوی على شریانین وورید واحد.
[عدل]المراجع
^ المشیمة الموسوعة المعرفیة الشاملة
هذه بذرة مقالة عن علم التشریح تحتاج للنمو والتحسین، فساهم فی إثرائها بالمشارکة فی تحریرها.
تصنیفان: جهاز تناسلی علم الأجنة
قس ترکی
The placenta is an organ that connects the developing fetus to the uterine wall to allow nutrient uptake, waste elimination, and gas exchange via the mother's blood supply. "True" placentas are a defining characteristic of eutherian or "placental" mammals, but are also found in some snakes and lizards with varying levels of development up to mammalian levels. [1] Note, however, that the homology of such structures in various viviparous organisms is debatable at best and, in invertebrates such as Arthropoda, is definitely analogous at best. However, a recent publication describes what amounts to a phylogenetically analogous, but physiologically and functionally almost identical structure in a skink. In some senses it is not particularly surprising, because many species are ovoviviparous and some are known as examples of various degrees of viviparous matrotrophy. However, the latest example is the most extreme to date, of a purely reptilian placenta directly comparable to a eutherian placenta. [2]
The word placenta comes from the Latin word for cake, from Greek plakóenta/plakoúnta, accusative of plakóeis/plakoús – πλακόεις, πλακούς, "flat, slab - like", [3] in reference to its round, flat appearance in humans. The classical plural is placentae, but the form placentas is common in modern English and probably has the wider currency at . . .

بپرس