جعل کردن


    counterfeit
    fabricate
    falsify
    forge
    manufacture
    to forge
    to counterfeit

مترادف ها

forge (فعل)
جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن

feign (فعل)
وانمود کردن، بخود بستن، جعل کردن

counterfeit (فعل)
جعل کردن

make up (فعل)
درست کردن، ترکیب کردن، جبران کردن، خوشامد گویی کردن، جعل کردن، گریم کردن

mint (فعل)
سکه زدن، اختراع کردن، جعل کردن، ضرب کردن

manufacture (فعل)
تولید کردن، ساختن، عمل اوردن، جعل کردن

invent (فعل)
ساختن، اختراع کردن، جعل کردن، تاسیس کردن، از خود در آوردن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، چاپ زدن

concoct (فعل)
درست کردن، ترکیب کردن، پختن، اختراع کردن، جعل کردن، گواریدن

dream up (فعل)
جعل کردن، از خود در آوردن، بطور واهی چیزی را ساختن

پیشنهاد کاربران

بپرس