جستن


    to search
    seek
    to find
    leap
    spring
    to jump
    to leap
    to seek

فارسی به انگلیسی

جستن از خطر
escape

مترادف ها

find (فعل)
پیدا کردن، تشخیص دادن، کشف کردن، یافتن، جستن

hip (فعل)
مختل کردن، جستن، لی لی کردن

jump (فعل)
وفق دادن، پریدن، خیز زدن، جستن، پراندن، جهش ناگهانی کردن، جهاندن

leap (فعل)
خیز زدن، جستن، دویدن، جفت زدن

scoot (فعل)
جستن، لیز خوردن، سرعت داشتن، ناگهان سر خوردن، به سرعت و مثل تیر شهاب رفتن

پیشنهاد کاربران

جستن به معنای جستجو کردن
واژه جستن کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود یتخطى این واژه یعنی جست صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
جُستَن = to find: پیدا کردن، یافتن
جُسته = found، پیدا شده
ستاک حال جُستن، جوی - است. برای نمونه:
جُستم، اول شخص زمان گذشته است
جویم، اول شخص زمان اکنون است
جَستَن = رها شدن، گریختن. خلاص شدن. پریدن. جهیدن.
جَهیدن = to spring: به یکبار پرت شدن.
جهیده = sprung, sprang
جستن : یافتن را به ذهن میاورد
اما با جوییدن مترادف است
و جستجو ( جست و جو )
شکل امری اش: بجو است
مثل رفتن و برو
و گفتن و بکو. . .
شعر :
جستم در این ره
در خودم
رخنه به تو
در هر قدم. . . .
فعل جستن/jostan با مصدر questen در انگلیسی میانه یکی است. هر دو به معنی to search به کار رفته اند.
مشتقات این واژه در انگلیسی امروزی:
quest
request
question
. . .
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
گریختن

بپرس