جستجو

/jostoju/

    forage
    hunt
    inquiry
    pursuit
    quest
    search

فارسی به انگلیسی

جستجو و گرداوری میوه های مغزدار
nutting

جستجو کردن
beat, chase, fish, forage, hunt, ransack, scrounge, search, seek, burrow, root, scout

جستجو کردن با دستگاه لایروبی
dredge

جستجو کردن با دقت
comb, rummage

جستجو کردن در تاریکی
grope

جستجو کردن و یافتن با دقت و مداومت
ferret

جستجو کننده
forager, seeker

مترادف ها

search (اسم)
کاوش، طلب، بازرسی، تکاپو، سراغ، جستجو، تجسس

probe (اسم)
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، جستجو، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی

research (اسم)
کاوش، تحقیق، تفحص، جستجو، تجسس، پژوهش، تتبع

rummage (اسم)
اشفتگی، کاوش، اغتشاش، تحقیق، جستجو، بازرسی کشتی

quest (اسم)
طلب، تحقیق، باز جویی، جستجو، جویش

hunt (اسم)
شکار، جستجو، صید، نخجیر

inquisition (اسم)
عذاب، استنطاق، جستجو، تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا

disquisition (اسم)
مقاله، تحقیق، تفحص، جستجو

prowl (اسم)
جستجو، پرسه

پیشنهاد کاربران

واژه جستجو کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود یبحث این واژه یعنی جستجو صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
دنبال چیزی گشتن
گهواره
کندوکاو. . . . .
درمورد چیزی فکر کردن و پرس وجو کردن

دنبال جواب گشتن
استکشاف
پژوهش
Exploray
کاوش
کنکاش

بپرس