جست و خیز کردن


    caper
    cavort
    disport
    gambol
    lark
    rollick
    skip
    skylark
    frolic
    romp
    bound
    to leap
    tumble
frolic

    romp

فارسی به انگلیسی

جست و خیز کردن با نشاط و سبکبالی
dance

مترادف ها

lope (فعل)
رقصیدن، جست و خیز کردن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن

skip (فعل)
تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی

gambol (فعل)
جست و خیز کردن، پرش کردن

cavort (فعل)
جست و خیز کردن، رقاصی کردن

jig (فعل)
جست و خیز کردن، استهزاء کردن، با اهنگ تند رقص کردن

tumble (فعل)
رقصیدن، پریدن، جست و خیز کردن، غلت خوردن، لغزیدن، ناگهان افتادن

rollick (فعل)
جست و خیز کردن، خوشی کردن

exult (فعل)
خوشی کردن، جست وخیز کردن، بوجدوطرب امدن، شادی کردن، وجد کردن

پیشنهاد کاربران

cavort
sport
جست و خیز کردن
e. g. lambs were sporting in the field
بره ها در مزرعه جست و خیز می کردند.

بپرس