جزئی

/joz~i/

    truck
    circumstantial
    giblet
    incidental
    inconsequential
    inconsiderable
    minute
    nominal
    partial
    scruple
    small
    token
    trifling
    trivial
    unimportant
    detail
    potty

فارسی به انگلیسی

جزئی فروش
retail dealer, retailer

مترادف ها

snatch (اسم)
ربایش، جزئی، قاپ زنی، ربودگی

trifler (اسم)
جزئی

slight (صفت)
پست، خفیف، لاغر، کودن، ناچیز شماری، اندک، کم، جزئی، نحیف، صیقلی، قلیل، حقیر، باریک اندام

small (صفت)
پست، خفیف، ریز، کوچک، ریزه، خرد، محقر، کم، جزئی، دون

little (صفت)
پست، مختصر، ریز، کوچک، کوتاه، خرد، بچگانه، اندک، قد کوتاه، کم، جزئی، معدود، ناچیز، حقیر، درخور بچگی

immaterial (صفت)
مجرد، جزئی، غیر مادی، بی اهمیت، معنوی

minute (صفت)
ریز، کوچک، جزئی، بسیار خرد

inconspicuous (صفت)
نا پیدا، کم رنگ، نامعلوم، جزئی، غیر محسوس، نامریی، غیر مشخص، غیر برجسته

potty (صفت)
احمقانه، اسان، جزئی، ناچیز

paltry (صفت)
محقر، جزئی، لاشی، چیز اشغال و ناچیز

partial (صفت)
طرفدار، نا تمام، بخشی، جزئی، غیر منصفانه، طرفدارانه، متمایل به، قسمتی، پاره ای، جانبدار، علاقمند به

petty (صفت)
فرعی، کوچک، خرد، جزئی، غیر قابل ملاحظه

remote (صفت)
دور، کم، جزئی، دور دست، بعید

extrinsic (صفت)
فرعی، اتفاقی، خارجی، بیرونی، دارای مبداء خارجی، جزئی

nominal (صفت)
صوری، جزئی، کم قیمت، اسمی

retail (صفت)
جز، جزئی

negligible (صفت)
جزئی، ناچیز، بی اهمیت، قلیل، قابل فراموشی

fiddling (صفت)
جزئی، ناچیز

inappreciative (صفت)
جزئی، غیر محسوس، قدر ناشناس

inconsiderable (صفت)
عرضی، خرد، جزئی، ناچیز، بی اهمیت، نا قابل

peppercorn (صفت)
جزئی، ناچیز

imperceptible (صفت)
جزئی، تدریجی، غیر محسوس، درک نکردنی، غیر قابل مشاهده، دیده نشدنی، نفهمیدنی

inappreciable (صفت)
جزئی، ناچیز، غیر محسوس، نامریی، بی بها، غیر قابل ارزیابی، غیر قابل تقدیر

peddling (صفت)
جزئی، ناچیز، نا مشخص

snatchy (صفت)
جزئی، قطع شده، با عجله انجام شده

picayune (صفت)
پست، بی ارزش، جزئی، ناچیز

picayunish (صفت)
بی ارزش، جزئی

piddling (صفت)
جزئی، ناچیز، بی اهمیت

rushy (صفت)
جزئی، بوریایی

پیشنهاد کاربران

سلیم
جزئی: واژه ای اربی و در فارسی با اندکی، پاره ای برابری دارد.
پاره ای
به چم جزئی در رایش ( ریاضی ) . هم اکنون به جای عبارت مشتق جزئی از مشتق پاره ای بهره گرفته می شود
🇮🇷 همتای پارسی:ریزواریک 🇮🇷
یا ریزوارین
چطور بگیم تصادف جزئی؟ آیا small accident مناسبه؟
کم ، اندک ، خیلی ریز و کوچک
خرده ریز
نمونه:
ایشان به این شَوَند که به خرده ریزِ ( همانا �جزئیات� بزبان کژدم گزیده شان! ) کارها نپرداخته و نمی پردازند، روح شان بحمدلله از همه ی این تبهکاری ها و اینا پاک است.
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/01/blog - post_130. html
ریز و شپش
نمونه:
. . . با نادیده گرفتن ریز و شپش [جزئیات] ماجراها . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۲
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/02/blog - post_7297. html
اندک
ریزواره

بپرس