ضمیمه، متعلقات، دستگاه، اسباب، جهاز، جزء، حالت ربط و اتصال
gadget(اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک
component(اسم)
جزء، مولفه، ترکیب کننده، ترکیب دهنده
ingredient(اسم)
جزء، جزء ترکیبی، ذرات
member(اسم)
جزء، شعبه، اندام، بخش، عضو، کارمند
detail(اسم)
جزء، فقره، تفصیل، جزئیات، تفاصیل، حساب ریز
sector(اسم)
جزء، ناحیه، بخش، محله، قطاع، قطاع دایره، قسمتی از جبهه
gizmo(اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک
پیشنهاد کاربران
جز واژه پارسی هست ک در پهلوی به دیسه jud نوشته میشده است به واژه بجز ک در پهلوی bi jud بوده بنگرید چرا واژه ایرانی را از روی ناآگاهی عربی می انگارید
خرده، تکه
پیشنهاد واژه: پاروَند = جزء، مولفه / برابر واژه Bestandteil در زبان آلمانی جزئی از . . . ، مولفه ای از . . . = پاروندی از . . . نکته 1 ) : پاروَند از دو تکواژ ( پار ) و ( وَند ) ساخته شده است که تکواژ ( پار ) دیسه پیشوندی واژه ( پاره ) است و ( وَند ) بُن کنونی کارواژه ( وَستن ) یا همان ( بستن ) می باشد. ... [مشاهده متن کامل]
نکته2 ) : می توان کارواژه ( پاروَستن ) و همچنین واژگانی چون ( پاروَسته ) و. . . را بکار گرفت.
یکی از
جزء یعنی قسمت . تکه. پاره .
پراکندن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پاژ ( کردی ) کَسو ( اوستایی ) گَلا ( سنسکریت: کَلا ) پِهاج ( سنسکریت: بْهاجَ )