جزء

/joz~/

    clause
    appurtenance
    component
    fragment
    ingredient
    member
    part
    particularity
    section
    segment

فارسی به انگلیسی

جزء اتم
elementary particle

جزء اصلی
principle, stock in trade

جزء اعشاری
mantissa

جزء به جزء
blow-by-blow, particular, particularly

جزء به جزء شرح دادن
particularize

جزء ترکیبی
ingredient

جزء سخن
part of speech

جزء مقوم
ingredient

مترادف ها

part (اسم)
پا، نقطه، جزء، قطعه، پاره، بخش، عضو، برخه، شقه، نصیب، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

clause (اسم)
ماده، شرط، جزء، بند، فصل، قضیه، جزئی از جمله

appurtenance (اسم)
ضمیمه، متعلقات، دستگاه، اسباب، جهاز، جزء، حالت ربط و اتصال

gadget (اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک

component (اسم)
جزء، مولفه، ترکیب کننده، ترکیب دهنده

ingredient (اسم)
جزء، جزء ترکیبی، ذرات

member (اسم)
جزء، شعبه، اندام، بخش، عضو، کارمند

detail (اسم)
جزء، فقره، تفصیل، جزئیات، تفاصیل، حساب ریز

sector (اسم)
جزء، ناحیه، بخش، محله، قطاع، قطاع دایره، قسمتی از جبهه

gizmo (اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک

پیشنهاد کاربران

جز واژه پارسی هست ک در پهلوی به دیسه jud نوشته میشده است به واژه بجز ک در پهلوی bi jud بوده بنگرید
چرا واژه ایرانی را از روی ناآگاهی عربی می انگارید
خرده، تکه
پیشنهاد واژه:
پاروَند = جزء، مولفه / برابر واژه Bestandteil در زبان آلمانی
جزئی از . . . ، مولفه ای از . . . = پاروندی از . . .
نکته 1 ) : پاروَند از دو تکواژ ( پار ) و ( وَند ) ساخته شده است که تکواژ ( پار ) دیسه پیشوندی واژه ( پاره ) است و ( وَند ) بُن کنونی کارواژه ( وَستن ) یا همان ( بستن ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته2 ) : می توان کارواژه ( پاروَستن ) و همچنین واژگانی چون ( پاروَسته ) و. . . را بکار گرفت.

یکی از
جزء یعنی قسمت . تکه. پاره .
پراکندن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاژ ( کردی )
کَسو ( اوستایی )
گَلا ( سنسکریت: کَلا )
پِهاج ( سنسکریت: بْهاجَ )

بپرس