جریحه دار

/jarihedAr/

    wounded

فارسی به انگلیسی

جریحه دار کردن
wound

جریحه دار کردن احساسات
bruise, lacerate

جریحه دار کردن احساسات کسی
cut

مترادف ها

wounded (صفت)
خسته، مجروح، جریحه دار

پیشنهاد کاربران

جریحه دار: دل آزرده هم میشه گفت
جریحه همون زخمی کردنه اما زمانی که به زبان پارسی اومده فقط برای احساسات به کار برده شده و واژه ی برابرش همون زخمی کردن احساسات یا زخمناک کردن احساساته
crushed
جریحه دار
?Wasn't Mr. Cantrell just crushed
آقای مانترا غرورش جریحه دار شده؟

بپرس