جرعه

/jor~e/

    shot
    drink
    draught
    sip
    gulp
    nip
    draft
    quaff
    smack
    slug
    tot

فارسی به انگلیسی

جرعه بزرگ
belt

جرعه طولانی
swig

جرعه های کوچک خوردن
sip

جرعه کوچک
sip

مترادف ها

shot (اسم)
تیر، گلوله، پرتابه، گیلاس، عکس، جرعه، تزریق، منظره فیلمبرداری شده، یک گیلاس مشروب، ضربت توپ بازی

sip (اسم)
جرعه، چشش

swig (اسم)
جرعه

quaff (اسم)
جرعه

gulp (اسم)
جرعه، بلع، لقمه بزرگ، قورت، صدای حاصله از عمل بلع

potion (اسم)
خیسانده، جرعه، دارو یا زهر ابکی، شربت عشق

godown (اسم)
انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ

potation (اسم)
جرعه، نوش، افراط در شرب، شرب

پیشنهاد کاربران

هفت
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است :
ظرفی به نام تشته ساخته می شده که این تشت دارای سوراخی در کف بوده است. این تشت داخل یک ظرف بزرگتر که دارای آب بوده است قرار می گرفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

یک تشته یا جرعه برابر با زمان قرار گرفتن تشت در ظرف بزرگتر تا غرق شدن کامل آن، در ظرف بزرگتر بوده است. ظرف تشته را به گونه ای می ساخته اند که یک شبانه روز حتما بر زمان مربوط به یک تشت آب قابل تقسیم است. در شهرستان بهاباد یک تشته آب برابر با 12 دقیقه است، در نتیجه یک شبانه روز شامل 120 تشته است:
( 24 * 60 ) / 12 = 120
هر ساعت برابر 5 تشته است:
24*5=120
مثلاً فردی که صاحب 10 تشته است یعنی مالک دو ساعت آب است.
از آنجایی که این واحد کوچک است از واحد طاق و شبانه روز هم استفاده می شد. واحد طاق از واحد شبانه روز کمتر است و به هر 60 تشته یک طاق گفته می شود ( 12 ساعت ) در نتیجه هر شبانه روز شامل دو طاق آب می شود.
شبانه روز :
واحد اندازه گیری زمان در قنات ( معادل 24 ساعت ) است .
طاق :
واحد اندازه گیری زمان که معادل نصف شبانه روز ( معادل 12 ساعت ) است .
نیم طاق :
واحد اندازه گیری زمان در قنات ( معادل 6 ساعت ) است.
لازم به ذکر است امروزه این روش در شهرستان بهاباد برای آب چاه های موتور نیز اجرا نمی شود و بر مبنای ساعت و دقیقه اعمال می شود.
مدار یا دور :
مدت زمان لازم برای استفاده همه سهامداران قنات از حقابه خود بر حسب شبانه روز را مدار یا دور قنات گویند. مثلاً مدار 15 یعنی در طول 15 روز همه از حقابه خود استفاده می کنند و روز شانزدهم دوباره مالکین بر اساس نوبت و میزان آبی که دارند می توانند آب خود را استفاده کنند بطور مثال اگر شخصی 4 تشنه آب در مدار 15 دارد یعنی در ماه می تواند 8 تشته استفاده کند که بعضاً با این جابه جایی ها سعی می شود میزان آب تجمیع گشته تا بتوان از آب استفاده بهتری کرد.
طاق سر :
طاق سر آغاز مدار آبیاری است.
طاق دار:
کسی که در فلان شبانه روز بیشترین میزان آب را داراست و مدیریت آب با اوست و مثلاً بقیه مالکان آن شبانه روز، آب را از ایشان دریافت می کنند.

قطره.
جرعه ایی آب بنوشم وگلویی تازه کنم. . . .
واژه ( جرعه ) واژه ای ایرانی است. در زبانِ سانسکریت نیز واژه ( cul ) به چمِ ( درون آب پریدن، شیرجه رفتن، پریدن به داخل ) است و واژه ( culaka، culuka ) به چمِ ( جرعه آبی که در گودیِ کف دست جاگرفته باشد، مُشت پر یا جرعه ای از آب ) بوده است. در فتادهای بسیاری، آوایِ ( c ) در جایگاهِ آوایِ نخستِ واژه، ( ج ) خوانده می شود و دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) نیز در زبانهایِ ایرانی بسیار رواگمند بوده است. ( جُل - جُر :cul ) ، ( جُلئَکه، جُرئَکه:culaka ) .
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه 54 و 55 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه دوم - آمده است:

جرعه
درود. در گام نخست ، پارسی و یا عربی بودن و یا . . . . بودن هر واژه را روشن کنید.
منابع• http://mohsenrahmati5@gmail.com
شربت
جرعه. غمجه. مقداری که توان آشامید از مایعی :
جهانی کجاشربت آب سرد
نیرزد بر او دل چه داری به درد .
فردوسی.
بر آن نهادند که. . . شربتی از این [ از شراب ] بدو دهند تاچه پدیدار آید، چنان کردند و شربتی از این. . . دادند. . . گفتند: دیگر خواهی ، گفت : بلی ، شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن. . . آمد و گفت یک شربت دیگر بدهید. . . پس شربت سوم بدو دادند. ( نوروزنامه ) . اسب را آسایش داد و خود از آب چشمه شربتی تجرع کرد. ( سندبادنامه ص 253 ) . هر مرد که شربتی از آن آب بخوردی ، ظاهر صورت او منعکس شدی. ( سندبادنامه ص 251 ) . خواهم که جمله ٔ آب این دریا را که در پیش ماست به یک شربت بخوری. ( سندبادنامه ص 305 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

شبانگاه آمدی مانند نخجیر
وز آن حوضه بخوردی شربتی شیر.
نظامی.
شه چونان پاره ٔ شبان را دید
شربتی آب خورد و دست کشید.
نظامی.
. . . سر در بیابان نهاد. . . تا تشنه و بیطاقت بچاهی برسید قومی برو گرد آمده هر شربت آبی به پشیزی همی آشامیدند. ( گلستان سعدی ) .
ما به یک شربت چنین بیخود شدیم
دیگران چندین قدح چون خورده اند؟

واژه جرعه تازی واژه ژره و شره آب بوده ک به تازی رفته به جرعه دگردیسیده است
آشام، چکه، قطره، قلپ، پیمانه
جرعه اب=وهنگ
نوشه

بپرس