جرس

/jaras/

    bell

فارسی به انگلیسی

جرس خانه
belfry

پیشنهاد کاربران

کتاب دیوان عنصری بلخی – تصحیح محمد دبیرسیاقی
در این کتاب نه در ست حسابی زده کدام واژه پهلوی و اوستایی و ترکی هستند نسخه آخر ش هم مال ۱۳۴۷ هست پژوهش خیلی قدیمی هست بعدش این کتاب بشدت سطح پایین تر
...
[مشاهده متن کامل]

کتاب لغت نامه دهخدا
کتاب نامهٔ باستان دکتر میر جلال الدین کزازی
کتاب فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
کتاب فرهنگ پاشنگ و دیگر خوب واژه نامه فارسی هست
بنده عکس کتاب پایین قرار می دهم دوستان ببینید پان از کتاب های استفاده می کنند

جرسجرسجرسجرس
متاسفانه جدیدن از اسم استاد محمد دبیرسیاقی داره سو استفاده می شود
منبع لینک سایت قرار می دهم دوستان و پان ببینند
استاد کارش درباره زبان فارسی بود یا ترکی یا عربی
لغت نامه دهخدا که استاد در نگراش بود این دوستان گفتند توپ کاغذ فارسی قرص غرس دانه فارسی حرقه جرس عربی و غیر ترکی شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه های استاد دبیرسیاقی در کتاب لغت نامه دهخدا که گفتند عربی یا فارسی هست جدیدن ترکی شدند.
سیدمحمّد دبیرسیاقی ( زاده: ۴ اسفند ۱۲۹۸ خورشیدی، قزوین، درگذشته: ۱۶ مهر ۱۳۹۷ خورشیدی، قزوین ) پژوهشگر، نویسنده، شاعر، آموزگار ادبیات فارسی و مصحح متون کهن پارسی بود. وی در مؤسسه لغت نامه دهخدا و مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی مشغول بکار بوده و مصحح بسیاری از متن های کهن زبان فارسی است. دبیرسیاقی نزدیک به ۸۰ متن ادبی و تاریخی را تصحیح و چاپ کرده است[گ که از میان آن ها می توان شاهنامه فردوسی، دیوان منوچهری دامغانی، نزهةالقلوب، فرهنگ سُروری و سلطان جلال الدین خوارزمشاه و تصحیح لغت فرس اسدی طوسی و سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی را نام برد. او میان سال های ۱۳۲۶ ( خورشیدی ) تا ۱۳۳۴ ( خورشیدی ) در گردآوری فرهنگ لغت با علی اکبر دهخدا همکاری داشت. از آن پس همکاری او با مؤسسه لغت نامه دهخدا و مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی - تا ۱۳۵۹ ( خورشیدی ) که کار این اثر به پایان رسید - پی گرفته شد. کار بزرگی که دبیرسیاقی در دست داشت، نوشته لغت نامه فارسی است که تاکنون برخی از مجلدهای آن چاپ شده است.

منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/محمد_دبیرسیاقی
از نظر لغت نامه دهخدا عربی هست
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید همین طور عربی که تصویر قرار خواهم داد
واژه جرس. [ ج َ رَ ] ( ع اِ ) درای و زنگ. ( منتهی الارب ) . جسمی توخالی که از آهن و مس سازندو آلتی بر آن کوبند تا آواز دهد. ( از المنجد ) . درای. ( دهار ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( آنندراج ) . زنگ. ( انجمن آرا ) . مطلق زنگ. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . درای کلان و گهریال. ( غیاث از بهارعجم ) . جلجل. ( برهان ) . جلجل که با آن زنگ زنند. ( از متن اللغة ) . زنگ که برگردن چارپایان بندند. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) . زنگوله ، زنگله. درا. ( یادداشت مؤلف ) . �و منه لابأس ان یحرس بالاجراس فی سبیل اﷲ�. ( از اقرب الموارد ) . و فی الحدیث : لاتصحب الملائکه رفقة فیها کلب او جرس. ( منتهی الارب ) . ج ، اجراس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) . مؤلف فرهنگ آنندراج آرد: جرس به معنی درای است لیکن از این بیت خواجه نظامی :
...
[مشاهده متن کامل]

بغلغل درآمد جرس با درای
منبع. لغت نامه دهخدا در
لینک ویکی واژه

جرسجرسجرسجرسجرس
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/جرس
جرس واژه ای تورکی است که صدای زدن دست بر پوست کسی است و به چم زنگوله به عربی و فارسی وارد شده است دیوانالغات تورک ص291 س10ج 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
جَرْس: صدا یا صداى آهسته، قسمتی از چیزى
جَرَس : زنگ زنگوله ، ناقوس ، زنگ اویختن به ، دارای زنگ کردن ، کم کم پهن شدن ( مثل پاچه شلوار ) ، زنگ اخبار ، وزوزکن ، زنگی که عبارت است از کاسه و چکشی که اهسته بر ان میزنند ، صدای زنگ دراوردن
درا
جرس در زبان لری یعنی پیچ خورد
جرس : زنگی که بر گردن چهار پایان میبستند
ما به زنگوله ای بزرگ که بر گردن دوبر ( بز نر جلورو ) گله اندازند داراق میگوییم، ، شهرکردیها دالاق گویند. که جرس معروف شده است.
یک دسته از زنگوله های کوچک را جرس میگویند این کلمه پیش نهادی من است نه یک عدد زنگ را
جرسدان / جرسدان سلمان فارسی / در متن عجدوانی آمده است

زنگوله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس