"جرماخ" به معنی چنگ انداختن و پاره کردن در زبان ترکی بکار برده می شود.
جر دادن جاده:
جر دادن جاده کنایه ای از سرعت زیاد و بی خیالی در پیمودن مسیر زندگی است. در توضیح جر دادن جاده با موزیک ( در ترانه یکی از خوانندگان ) ، باید گفت جاده نمادی از زندگی و موسیقی نمادی از شادی و لذت آن است.
جر دادن جاده کنایه ای از سرعت زیاد و بی خیالی در پیمودن مسیر زندگی است. در توضیح جر دادن جاده با موزیک ( در ترانه یکی از خوانندگان ) ، باید گفت جاده نمادی از زندگی و موسیقی نمادی از شادی و لذت آن است.
واژگانِ ( جِر، جِردادن ) به چمِ ( پاره کردن، شکافتن، چاک دادن ) برگرفته از واژگانِ اوستایی و پارسیِ میانه - پهلویِ زیر هستند ( با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ج ) :
1 - واژه یِ ( کِرِتی ) به چمِ ( بریدن، چیدن ) در زبانِ اوستایی
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( کَرِتَ، کَرِتی ) به چمِ ( چاغو، کارد ) در زبانِ اوستایی
3 - ( کَرِنت ) به چمِ ( بریدن، شکافتن ) در زبانِ اوستایی
4 - ( کِرینیدن/بُن کنونی:کِران ) به چمِ ( شکافتن، بریدن، چاک دادن ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی.
نیاز به یادآوری است که واژه یِ ( کِرینیدن ) کارواژه یِ گذرا ( متعدی ) در زبانِ پارسی میانه می باشد که در پارسیِ کنونی به دیسه یِ ( کِراندن ) خوانده و نگاشته می شود که با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ج ) ، کارواژه یِ ( جِراندن ) به چمِ ( جر دادن، شکافتن، بریدن ) نمایان می شود.
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه هایِ 360، 361 و 380 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه یِ 51 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
1 - واژه یِ ( کِرِتی ) به چمِ ( بریدن، چیدن ) در زبانِ اوستایی
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( کَرِتَ، کَرِتی ) به چمِ ( چاغو، کارد ) در زبانِ اوستایی
3 - ( کَرِنت ) به چمِ ( بریدن، شکافتن ) در زبانِ اوستایی
4 - ( کِرینیدن/بُن کنونی:کِران ) به چمِ ( شکافتن، بریدن، چاک دادن ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی.
نیاز به یادآوری است که واژه یِ ( کِرینیدن ) کارواژه یِ گذرا ( متعدی ) در زبانِ پارسی میانه می باشد که در پارسیِ کنونی به دیسه یِ ( کِراندن ) خوانده و نگاشته می شود که با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ج ) ، کارواژه یِ ( جِراندن ) به چمِ ( جر دادن، شکافتن، بریدن ) نمایان می شود.
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه هایِ 360، 361 و 380 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه یِ 51 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
دریدگی، مچاله کردن، پاره کردن.
پاره کردن
جراهی واژه ایست پارسی که به عربی رفته و جراحی و جراحت و. . . از ان ساخته اند. از جراندن به معنی بریدن، شکافتن و. . . است. همچون استاذ که از استاد پارسی است و مهرجان که از مهرگان پارسیست.
به معنی پاره کردن
که همراه با تولید صداست
که همراه با تولید صداست
جر دادن یعنی فشار ٱوردن :ایجاد فشار در چیزی :پاره کردن"