جرجیس، سنت جورج ( به انگلیسی: Saint George ) ، یا گئورگ، مطابق منابع مسیحی سربازی از ارتش امپراتوری روم در سده های سوم و چهارم میلادی بود که به دلیل دست نکشیدن از ایمان خود به مسیحیت کشته شد. جرجیس در مسیحیت قدیس محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
او در منابع اسلامی پیامبر محسوب می شود. ابن بابویه و قطب راوندی از ابن عباس روایت کرده اند، که حق تعالی، جرجیس را پیامبر گردانید و او را به سوی پادشاهی که در شام بود ( به نام داذانه ) فرستاد. در جهان مسیحیت افسانه هایی چون کشتن اژدها به او نسبت داده شده است. همچنین او را حامی بعضی شهرها و کشورهای مسیحی دانسته اند. مطابق روایتی متعلق به سده ششم میلادی، اصل وی از لُد در فلسطین بوده است.
در منابع اسلامی آمده است: جرجیس معرب گریگر ( جرج ) است. تولد جرجیس به سال ۳۱۵ میلادی در روم در خانواده ای اصیل و موحد بوده است. پدرش اناک بن خسرو ( از اشراف اشکانی ) ساکن فلسطین ( از توابع ایران آنروز در زمان ملوک الطوایفی ) بوده و از طرف حکومت مرکزی ایران ۱۴ سال بر شمال غرب ایران حکمرانی داشته است. جرجیس در ۱۶ سالگی به پیامبری می رسد. جرجیس از پیامبران دوره فترت پس از عیسی نبی بوده است نه رسول و مبلغ دین عیسی و با واسطه از شاگردان حواریون بوده است. ظهور وی در ارمنستان به سال ۳۲۹ میلادی بوده است. وی نبی بوده در روزگار داذانه ملک موصل ( اقلیمی بین شام و عراق و خراسان و آذربایجان ) که بتی بنام افلون داشتند. تیرداد، برادر جرجیس، بت پرست و دشمن وی بوده و پس از پدر به حکومت می رسد. جرجیس برای تسهیل تبلیغ و دستگیری فقرا تجارت و مسافرت می کرده است. آخرین محل اقامت و تبلیغ جرجیس در شام بوده که در آنجا کشته و دفن شده است.
دربارهٔ واژه جرجیس در منابع لغوی عربی مطلبی نیامده و لغت نویسان به همین توضیح اکتفا کرده اند که نام پیامبری بوده است اما، با توجه به منشأ قصه و نوع ترکیب واژه، به نظر می رسد مُعرَّبِ جورج باشد. در قرآن نیز ذکری از جرجیس به میان نیامده؛ اما، در تفاسیر و تواریخ، از پیامبران دوره فترت پس از عیسی شمرده شده است.
منبع اصلی قصه جرجیس در متون تاریخی و حدیثی مسلمانان، وهْب بن مُنَبِّه است. گسترده ترین روایت این قصه را از طریق ابن اسحاق نقل کرده است. برطبق روایت طبری، جرجیس از بندگان صالح خداوند و اهل فلسطین بود. وی از جمله کسانی بود که بازماندگان حواریون مسیح را دیده و از آنان اخذ علم کرده و ایمان خود را پنهان داشته بودند. جرجیس شغل بازرگانی داشت و از این طریق به مستمندان کمک می کرد. وی در بذل مال بی دریغ بود، چندانکه گاهی خود تهیدست می شد و سپس به کسب و کار می پرداخت و مال به دست می آورد. در واقع، او برای صدقه دادن کار می کرد وگرنه فقر را بیشتر دوست می داشت. جرجیس، که از فرمانروایی مشرکان بر سرزمین خود احساس ناامنی کرده بود، تصمیم گرفت به نزد داذانه، پادشاه جبار موصل ( احتمالاً دیوکلسین، امپراتور روم از ۲۸۴ تا ۳۰۵ میلادی ) ، برود. وی برای جلب رضایت داذانه، که مشرکان را در آن سرزمین بر او مسلط نکند، مال فراوان به همراه خود برد تا به او هدیه دهد، اما متوجه شد که داذانه بت پرست است و مردم را به سجده کردن بر بتی به نام اِفّلون وامی دارد؛ ازاین رو، مالی را که با خود برده بود، بین مردم تقسیم کرد و او را به ترک بت پرستی دعوت نمود. داذانه هم متقابلاً جرجیس را به بت پرستی خواند و بین آن دو مجادله ای درگرفت و سرانجام پادشاه، جرجیس را مخیر کرد که یا تن به شکنجه دهد یا در مقابل افّلون ( بت ) سجده کند. جرجیس سجده نکرد و از این رو، چندبار شکنجه و سپس به حبس همراه با شکنجه محکوم شد، اما به کمک فرشته ای نجات یافت و نزد داذانه بازگشت و این بار داذانه او را به شکلی وحشیانه به قتل رساند ولی جرجیس این بار، به امر خدا، زنده شد. بار بعدی داذانه دوباره او را به قتل رساند و جرجیس کشته شد. در این میان، همسر داذانه، با دیدن حالات جرجیس، ایمان آورد و به همین جرم به دستور داذانه به قتل رسید. در مجموع ۳۴٬۰۰۰ تن به جرجیس ایمان آوردند که همگی کشته شدند. جرجیس، پس از کشته شدن همسر داذانه، به درگاه خدا دعا کرد و برای خود رفع بلا و مرگ، و برای داذانه و قومش عذاب و نابودی درخواست کرد. خدا دعای او را اجابت کرد و بدین ترتیب، مرگ چهارم و ابدی نصیب جرجیس گردید. در مراحل حبس و شکنجه جرجیس، معجزات و کرامات چندی روی داد، از جمله زنده شدن گاو مرده، سبز شدن گیاهان خشکیده، زنده شدن مردگان و شفایافتن نابینا. در منابع پس از طبری، قصه جرجیس با تغییراتی در برخی جزئیات حوادث و تعبیرات، و گاهی به طور خلاصه، نقل شده است. مقدسی از جمله کسانی است که این قصه را به اختصار آورده است. قصه جرجیس در پاره ای از منابع حدیثی شیعه، نظیر قصص الانبیاء قطب راوندی، بحارالانوار مجلسی و النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین جزایری آمده است که با نقل طبری و ثعلبی تفاوتهایی دارد. از جمله اینکه در نقل شیعی این روایت، تعبیر «بَعثَاللّه جرجیس الی ملِکٍ بالشام» آمده که نشان می دهد وی را خدا برانگیخته است. همچنین وقتی پادشاه از او می پرسد: «اهل کجایی؟» او می گوید: «رومی ام ولی در فلسطین سکونت دارم» که این نکته در نقل اهل سنّت نیامده است. همچنین در نقل شیعی این قصه، جرجیس به چاه انداخته می شود ولی در نقل اهل سنّت، به درون مجسمه توخالی گاوی انداخته می شود. در قصص الانبیاء قطب راوندی، قدیم ترین روایت موجودِ شیعی از این داستان، کل حدیث از ابن بابویه نقل شده، اما چون این قصه در هیچ یک از کتابهای موجود ابن بابویه وجود ندارد، به نظر می رسد قطب راوندی قصه را از یکی از کتابهای ابن بابویه، که اینک در دسترس نیست، نقل کرده باشد و این کتاب ظاهراً کتاب النبوة ابن بابویه است که خود او در برخی آثارش به آن اشاره کرده است. احتمالاً مأخذ اصلی قطب راوندی در قصص الانبیاء همین کتاب النبوة ابن بابویه بوده است. منبع اصلی ابن بابویه هم در نقل مطالبی از این دست، ظاهراً کتاب المبتداء ابان بن عثمان بَجَلی، مورخ معروف شیعی، است که در بسیاری از آثارش از او حدیث نقل کرده است. در هر حال مجلسی، پس از ذکر قصه جرجیس، یادآور شده که این قصه در منابع تاریخی مفصّل تر آمده اما چون اعتمادی به سند آن نیست از ذکر آن خودداری کرده است. در احادیث، جرجیس با عنوان «شهید»، و «سیدالشهدا» خوانده شده است. پاره ای از ویژگیهای جرجیس، از جمله صبر و شکیبایی، تحمل انواع شکنجه و بت شکنی، با ویژگیهای مشابهی در شخصیت علی بن ابیطالب تطبیق داده شده است. در برخی از دعاها نیز به نام جرجیس اشاره شده است.
... [مشاهده متن کامل]
او در منابع اسلامی پیامبر محسوب می شود. ابن بابویه و قطب راوندی از ابن عباس روایت کرده اند، که حق تعالی، جرجیس را پیامبر گردانید و او را به سوی پادشاهی که در شام بود ( به نام داذانه ) فرستاد. در جهان مسیحیت افسانه هایی چون کشتن اژدها به او نسبت داده شده است. همچنین او را حامی بعضی شهرها و کشورهای مسیحی دانسته اند. مطابق روایتی متعلق به سده ششم میلادی، اصل وی از لُد در فلسطین بوده است.
در منابع اسلامی آمده است: جرجیس معرب گریگر ( جرج ) است. تولد جرجیس به سال ۳۱۵ میلادی در روم در خانواده ای اصیل و موحد بوده است. پدرش اناک بن خسرو ( از اشراف اشکانی ) ساکن فلسطین ( از توابع ایران آنروز در زمان ملوک الطوایفی ) بوده و از طرف حکومت مرکزی ایران ۱۴ سال بر شمال غرب ایران حکمرانی داشته است. جرجیس در ۱۶ سالگی به پیامبری می رسد. جرجیس از پیامبران دوره فترت پس از عیسی نبی بوده است نه رسول و مبلغ دین عیسی و با واسطه از شاگردان حواریون بوده است. ظهور وی در ارمنستان به سال ۳۲۹ میلادی بوده است. وی نبی بوده در روزگار داذانه ملک موصل ( اقلیمی بین شام و عراق و خراسان و آذربایجان ) که بتی بنام افلون داشتند. تیرداد، برادر جرجیس، بت پرست و دشمن وی بوده و پس از پدر به حکومت می رسد. جرجیس برای تسهیل تبلیغ و دستگیری فقرا تجارت و مسافرت می کرده است. آخرین محل اقامت و تبلیغ جرجیس در شام بوده که در آنجا کشته و دفن شده است.
دربارهٔ واژه جرجیس در منابع لغوی عربی مطلبی نیامده و لغت نویسان به همین توضیح اکتفا کرده اند که نام پیامبری بوده است اما، با توجه به منشأ قصه و نوع ترکیب واژه، به نظر می رسد مُعرَّبِ جورج باشد. در قرآن نیز ذکری از جرجیس به میان نیامده؛ اما، در تفاسیر و تواریخ، از پیامبران دوره فترت پس از عیسی شمرده شده است.
منبع اصلی قصه جرجیس در متون تاریخی و حدیثی مسلمانان، وهْب بن مُنَبِّه است. گسترده ترین روایت این قصه را از طریق ابن اسحاق نقل کرده است. برطبق روایت طبری، جرجیس از بندگان صالح خداوند و اهل فلسطین بود. وی از جمله کسانی بود که بازماندگان حواریون مسیح را دیده و از آنان اخذ علم کرده و ایمان خود را پنهان داشته بودند. جرجیس شغل بازرگانی داشت و از این طریق به مستمندان کمک می کرد. وی در بذل مال بی دریغ بود، چندانکه گاهی خود تهیدست می شد و سپس به کسب و کار می پرداخت و مال به دست می آورد. در واقع، او برای صدقه دادن کار می کرد وگرنه فقر را بیشتر دوست می داشت. جرجیس، که از فرمانروایی مشرکان بر سرزمین خود احساس ناامنی کرده بود، تصمیم گرفت به نزد داذانه، پادشاه جبار موصل ( احتمالاً دیوکلسین، امپراتور روم از ۲۸۴ تا ۳۰۵ میلادی ) ، برود. وی برای جلب رضایت داذانه، که مشرکان را در آن سرزمین بر او مسلط نکند، مال فراوان به همراه خود برد تا به او هدیه دهد، اما متوجه شد که داذانه بت پرست است و مردم را به سجده کردن بر بتی به نام اِفّلون وامی دارد؛ ازاین رو، مالی را که با خود برده بود، بین مردم تقسیم کرد و او را به ترک بت پرستی دعوت نمود. داذانه هم متقابلاً جرجیس را به بت پرستی خواند و بین آن دو مجادله ای درگرفت و سرانجام پادشاه، جرجیس را مخیر کرد که یا تن به شکنجه دهد یا در مقابل افّلون ( بت ) سجده کند. جرجیس سجده نکرد و از این رو، چندبار شکنجه و سپس به حبس همراه با شکنجه محکوم شد، اما به کمک فرشته ای نجات یافت و نزد داذانه بازگشت و این بار داذانه او را به شکلی وحشیانه به قتل رساند ولی جرجیس این بار، به امر خدا، زنده شد. بار بعدی داذانه دوباره او را به قتل رساند و جرجیس کشته شد. در این میان، همسر داذانه، با دیدن حالات جرجیس، ایمان آورد و به همین جرم به دستور داذانه به قتل رسید. در مجموع ۳۴٬۰۰۰ تن به جرجیس ایمان آوردند که همگی کشته شدند. جرجیس، پس از کشته شدن همسر داذانه، به درگاه خدا دعا کرد و برای خود رفع بلا و مرگ، و برای داذانه و قومش عذاب و نابودی درخواست کرد. خدا دعای او را اجابت کرد و بدین ترتیب، مرگ چهارم و ابدی نصیب جرجیس گردید. در مراحل حبس و شکنجه جرجیس، معجزات و کرامات چندی روی داد، از جمله زنده شدن گاو مرده، سبز شدن گیاهان خشکیده، زنده شدن مردگان و شفایافتن نابینا. در منابع پس از طبری، قصه جرجیس با تغییراتی در برخی جزئیات حوادث و تعبیرات، و گاهی به طور خلاصه، نقل شده است. مقدسی از جمله کسانی است که این قصه را به اختصار آورده است. قصه جرجیس در پاره ای از منابع حدیثی شیعه، نظیر قصص الانبیاء قطب راوندی، بحارالانوار مجلسی و النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین جزایری آمده است که با نقل طبری و ثعلبی تفاوتهایی دارد. از جمله اینکه در نقل شیعی این روایت، تعبیر «بَعثَاللّه جرجیس الی ملِکٍ بالشام» آمده که نشان می دهد وی را خدا برانگیخته است. همچنین وقتی پادشاه از او می پرسد: «اهل کجایی؟» او می گوید: «رومی ام ولی در فلسطین سکونت دارم» که این نکته در نقل اهل سنّت نیامده است. همچنین در نقل شیعی این قصه، جرجیس به چاه انداخته می شود ولی در نقل اهل سنّت، به درون مجسمه توخالی گاوی انداخته می شود. در قصص الانبیاء قطب راوندی، قدیم ترین روایت موجودِ شیعی از این داستان، کل حدیث از ابن بابویه نقل شده، اما چون این قصه در هیچ یک از کتابهای موجود ابن بابویه وجود ندارد، به نظر می رسد قطب راوندی قصه را از یکی از کتابهای ابن بابویه، که اینک در دسترس نیست، نقل کرده باشد و این کتاب ظاهراً کتاب النبوة ابن بابویه است که خود او در برخی آثارش به آن اشاره کرده است. احتمالاً مأخذ اصلی قطب راوندی در قصص الانبیاء همین کتاب النبوة ابن بابویه بوده است. منبع اصلی ابن بابویه هم در نقل مطالبی از این دست، ظاهراً کتاب المبتداء ابان بن عثمان بَجَلی، مورخ معروف شیعی، است که در بسیاری از آثارش از او حدیث نقل کرده است. در هر حال مجلسی، پس از ذکر قصه جرجیس، یادآور شده که این قصه در منابع تاریخی مفصّل تر آمده اما چون اعتمادی به سند آن نیست از ذکر آن خودداری کرده است. در احادیث، جرجیس با عنوان «شهید»، و «سیدالشهدا» خوانده شده است. پاره ای از ویژگیهای جرجیس، از جمله صبر و شکیبایی، تحمل انواع شکنجه و بت شکنی، با ویژگیهای مشابهی در شخصیت علی بن ابیطالب تطبیق داده شده است. در برخی از دعاها نیز به نام جرجیس اشاره شده است.
جرجیس، که بعضیا اینو مثل جورج هم میدونن ( GEORGE )