contusion
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ریش، جای زخم، زخم، جراحت، دلریش کننده
غبن، خسارت، اسیب، زخم، جراحت
تنگی، جراحت، ضیق، باریک بینی
خستگی، ضرر، زخم، جراحت، جریحه
جراحت، ترشح چرک، تولید جراحت، ترشح ریم
چرک، جراحت، لنف، چشمه یا جوی اب، اب زلال، شیره غذایی
پیشنهاد کاربران
کتاب معالجات عقیلی. جراحت به کسر جیم و فتح رای مهمله و الف و فتح حای مهمله و تا، به فارسی زخم و ریش نامند. بالاجمال عبارت از تفرق اتصالی است که در لحم واقع شود به هر سببی از اسباب که باشد و تازه باشد و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
هنوز به قیح و چرک نیامده باشد، زیرا که چون به چرک و ریم آید، آن زمان آن را قرحه می نامند، خواه ابتدای جراحت بوده و به حرکت آمده و یا ورم بوده و منفجر شده و چون کهنه و مزمن گردید و کناره های آن صلب سطبر و وجع آن تسکین یابد و دایم از آن زرداب تراوش نماید آن را ناسور می گویند.
استکبار
خط تیغ. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که تیغ ایجاد کند. زخم :
می کرد حباب دل دشمن خط تیغت
هر نقطه از آن قابل تقسیم برآمد.
ظهوری ( از آنندراج ) .
می کرد حباب دل دشمن خط تیغت
هر نقطه از آن قابل تقسیم برآمد.
ظهوری ( از آنندراج ) .
زخمگه. [ زَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) جای فرود آمدن شمشیر و دیگر آلات جارحه. مضرب سیف. زخمگاه. رجوع به زخم و زخمگاه و زخمه گاه شود. || نشانه. هدف. غرض. زخمگاه :
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی.
ای زخمگه ملامت من
هم قافله قیامت من.
نظامی.
رجوع به زخمگاه و زخمه گاه و زخم شود.
|| جای زخم. محلی از بدن که قبلاً مجروح بوده و اکنون التیام یافته. محل ریش :
درستی بود زخمها را ز خون
ولی زخمگه موی نارد برون.
نظامی.
رجوع به زخم شود.
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی.
ای زخمگه ملامت من
هم قافله قیامت من.
نظامی.
رجوع به زخمگاه و زخمه گاه و زخم شود.
|| جای زخم. محلی از بدن که قبلاً مجروح بوده و اکنون التیام یافته. محل ریش :
درستی بود زخمها را ز خون
ولی زخمگه موی نارد برون.
نظامی.
رجوع به زخم شود.
جریحه، ریش، زخم، قرحه، چرک، ریم، صدمه
هدایت المتعلمین فی طب ص 192و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : :
زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند
زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند