درود
برابر پارسی واژه جراح و. . . .
واژه
1. تنکاف ( تن کاف ( کافیدن ، شکافتن ) )
2 . کرینتار ( پهلوی )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تنکاف = جراح
تنکافگاه = اتاق جراحی
... [مشاهده متن کامل]
تنکافی = عمل جراحی
پزشک تنکاف ( تن کاف ) = دکتر جراح
پزشک تنکاف دل = دکتر جراح قلب
پزشک تنکاف مغز = دکتر جراح مغز
و . . . . . . . . . . . . . .
پارسی را پاس بداریم .
بدرود
کافنده، شکافنده،
کافگر، شکافگر،
[کاف یا کاو]، بنِ کنونی از بُنواژه ی کافتن است به چمِ شکافتن، برش زدن.
کافتمان یا کافمان به جای جراحی.
جراح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی کردی است:
نِژدار neždār
واژه جراح
معادل ابجد 212
تعداد حروف 4
تلفظ jarrāh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت، اسم ) [عربی] ( پزشکی )
مختصات ( جِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی jarrAh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
جَرّاح، کاردپزشک، تَنشکاف درمانی، بازسازِ پزشکی
ای کاش از نام �سینا� بجای جراح بکار میگرفتیم چون ایشون نخستین کسی در گیتی بودند که کار جراحی رو انجام دادند.
جَرّاح
واژه های برگرفته از بُن سه تایی اَفزایی ( ثلاثی مزید ) جَرَحَ : جِراحت ، جَریح ، جَریحه ، مَجروج . . . خاستگاهی ایرانی دارد و همان " جِر " در جِر دادن ، جِر زدن در هماوردی ( مسابقه ) = خود را پاره کردن ، در زبانزدِ " جِرِ واجِر = پاره پوره " است.
... [مشاهده متن کامل]
از سویی با واژه ی chrurg و chrurgy لاتین همریشه می باشد.
برای پارسی سازیِ " جَرح " سِتاک " جَره "و کارواژه ی جِرهیدَن و جِرهاندن پیشنهاد می شود ، برابرنهاد واژه های اربی :
جَرّاح = جَرهَنده ، جَرهِشگَر ، جَرهیدار
مَجروج = جَرهیده
جِراحَت = جَرهیدِگی ، جَرهَت ( پسوند - اَت پارسی ست )
جَریحه = جَرها ، جَرهِشمَندی ، جَرهه ، جَرهاک/ جَرهاخ
برشنده هم میشود
چاکنده برشنده
از بن چاک یا برش
این واژه عربی هست . و برابر فارسی آن در زبان پهلویگ این است:
کَرینتار
پزشک کرینتار: دکتر جراح
این واژه از ریشه ی کَریتن به چم ( معنای ) برش دهنده شکاف دهنده. و واژه ی کارد ( چاکو، چاک دهنده ) با آن هم ریشه هست
تن شکاف
اگر جر به معنی پاره و شکاف ایرانی باشد واژه جراج و همخانواده های آن نیز خاستگاه آریایی دارند
surgeon
شکافگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)