جرات

/jor~at/

    courage
    audacity
    pluckiness
    spunk

فارسی به انگلیسی

جرأت دادن
hearten

جرات داشتن
adventure

جرات کردن
dare, venture, to dare

مترادف ها

gut (اسم)
شکم، طاقت، نیرو، تنگه، روده، زه، جرات، دل و روده، شکنبه، احشاء، شکم گندگی، بنیه

grittiness (اسم)
ثبات قدم، جرات، شن داری، حالت شنی

courage (اسم)
یارایی، مروت، چیرگی، شجاعت، دلیری، جرات، رشادت، دلاوری

spirit (اسم)
معنی، روح، جان، روان، جرات، رمق، روحیه، مشروبات الکلی

venture (اسم)
مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز

daring (اسم)
شهامت، جرات، پردلی

mettle (اسم)
غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره

spunk (اسم)
چوب، دلیری، دل، جرات، اتش زنه

پیشنهاد کاربران

واکاویِ واژگانِ پارسیِ باستانِ " دَرش: darš " و " دَرشنَو:daršnav " و همچنین پیشنهادِ واژه برایِ " جرات داشتن، شهامت داشتن":
داریوشِ یکمِ بزرگ درجایی از سنگنبشته یِ بیستون ( Bh. 1. 13 ) فرموده است: هیچ کسی جرات نداشت ( =adaršnauš ) درباره یِ گئومات چیزی بگوید تا اینکه من آمدم.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه " دَرش: darš " از زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " جرات داشتن" بوده است و کُنونه یِ آن " دَرشنَو:daršnav " بوده است.
این واژگان با واژه یِ سانسکریت " dhr̥snoti " و واژه یِ اروپایی " dare " همریشه است و هم مینه با واژگانِ " sich getrauen، wagen" در زبانِ آلمانی است.
( نکته: آوایِ r̥ - با آوایِ ar - در زبانهای آریایی اینهمان است. )
. . . . . .
اکنون ما میخواهیم به جایِ واژه یِ " جرات، جرات داشتن" از همین ریشه " دَرش:darš" بهره ببریم. پس می توانیم یکی از دو شیوه یِ زیر را بکار بگیریم:
1 - یا ما ریشه یِ " دَرش:darš " را به آسانی با نشانه مصدریِ " - تَن، - یدَن " بکار می گیریم و واژه " دَرشتن" با بُن کنونیِ " دَرش" را می سازیم.
2 - یا ما با دگرگونی هایِ آواییِ رواگمندی که در زبانهایِ باستانی داشته ایم، "دَرش" را به ریختِ خواستنیِ خود درمی آوریم.
من نمونه هایی از دگرگونی هایِ آوایی رواگمندی که می توان در پیوند با واژه یِ " دَرش" بکاربرد، در اینجا بیان می کنم:
2. 1 - دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در واژه یِ " دَرش"
2. 2 - دگرگونیِ آواییِ " - َ ر : ar - " به " - ور: ur - " یا " ُ ر: or - " در واژه " دَرش: darš"
یا دگرگونی های آواییِ دیگر برای خوش ساختی.
. . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - سنگنبشته بیستون ( BH. 1. 13 )
2 - رویبرگِ 44 رجِ L از نبیگ " سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" ( رودیگِر اِشمیت )
3 - ستونِ699 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )

جراتجرات
در معنای عامیانه "جگر داشتن" هم می تونه باشه
به کردی جنوبی و مرکزی:
جرات= وَرِست
جرات کردن= وَرِستن
همخانواده به واژه جربزه و ایرانی است نه عربی
به معنای تهور و شجاعت و به صورت های "جرأت" و "جرئت" هم نوشته می شود
مخالف جرأت
شجاعت ، اقدام به انجام کاری به جای انجام ندادن آن
دلاوری
Assertiveness
شهامت

enterprise=
یعنی نترس بودن
جرات ندارد: دل ندارد
جرات نمیکند : دل نمیکند
در پهلوی " ایارش " از بن ایاریدن به چم جرات کردن است، برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
به کسی که دل کاری را داشته باشد ، با جرات می گویند
شجاع
دلیری
پردلی
بی باکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس