segregated
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کناره گیری، قسمت، دسته، تفکیک، جدا سازی
جدا سازی
تجزیه، توقیف، تفرقه، مصادره، ضبط، جدا سازی، انزوا، توقیف غیر قانونی
جدا سازی
شخصیت، وجود، جدا سازی، جدا شدگی، تک سازی، فرد سازی، تک شدگی، تشخیص فرد در جمع، یکایکی، تکی
کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی
جدایی، قطع، تجزیه، تفکیک، جدا سازی، مجزایی
پیشنهاد کاربران
جداسازی : [ اصطلاح پزشکی ] جدا کردن افراد یا حیوانات آلوده از دیگران در دوره واگیری بیماری و نگهداری آنها در محل و تحت شرایطی که انتقال مستقیم یا غیر مستقیم عامل عفونی را از آنها به میزبانان حساس یا به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کسانی که ممکن است عامل عفونی را به دیگران منتقل کنند پیشگیری و یا محدود کند . جداسازی در مورد برخی از بیماران مثل مبتلایان به دیفتری ، مننژیت و. . . لازم است .
تقطیر