inhere
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
چسبیدگی، ذاتی بودن، جبلی، اصلیت، لزوم ذاتی
چسبیدگی، ذاتی بودن، جبلی، اصلیت، لزوم ذاتی
اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد
ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی
ذاتی، نهادی، موروثی، درون زاد، جبلی، فطری
ذاتی، جبلی، فطری، غریزی
گل دار، جبلی، از تو کارکرده، نقشه دار
اصلی، عارضی، واقعی، فرض، ذاتی، اساسی، ضروری، عمده، واجب، لاینفک، بسیار لازم، اساسی ذاتی، جبلی
پیشنهاد کاربران
آن چیز که در نهاد و خمیر مایه ی انسان بصورت فطری، ذاتی و خدادادی قرار دارد، سرشت، طبع، ذات، طبیعی، فطری، خدادادی.