منبع. عکس ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورائی
لری فیلی پاسا
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
جبران مثبت ( در جامعه شناسی بحثی است که اگر کسی کار خوبی برات میکنه چقدر احتمال دارد تو هم کار خوبی براش بکنی )
جبران منفی
اگه کسی بدی در حقت کرد چقدر احتمال داره تو هم کار بدی در حقش بکنی.
جبران#خسران.
جورُ . جُغِرُ. جُغران:جُبران.
واژه جبران
معادل ابجد 256
تعداد حروف 5
تلفظ jobrān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [مٲخوذ از عربی: جبر]
مختصات ( جُ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی jobrAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
جای نهشت، جای گردانی، جای آوری
واگردانی
جبران می کنم ( وا می گردانم )
جبران همیشه به چم پس دادن نیست. گاهی به چم بازگرداندن به سان آغازین است یا بهبود است.
بازپس گیری / بازپس گرفتن
نمونه:
روسیه نباید باری دیگر چون �بارباروسا� رودست بخورد؛ رودستی که به شوند پیشرفت های فرآورانه ی سنجش ناپذیر با دوره ی �جنگ جهانی دوم�، بازپس گرفتن از دست داده ها اگر نگویم نشدنی که بسی دشوارتر از گذشته خواهد بود.
عوض گرفتن
وادهش
برگشت/ بازگشت/تاوان
نمونه:
برگشت ناپذیر ( جبران ناپذیر )
پس دادن، باز پس دهی
جبران = بازگشت
پسین ده/ پسین دهش/ پسین کنش/ بازدهش/ بازداد/
باز دادن
تلافی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)