جبران. [ ج ُ] ( ع مص ) مأخوذ از جَبْر عربی است که در فارسی بمعنی استدراک زیان وارده بکار میرود چنانکه گویند؛ برای جبران خسارت وارده باید مثل یا قیمت خسارتی که بر کسی وارد کرده بپردازد. و این کلمه را با مصادر شدن و کردن بکار میبرند چنانکه جبران شدن و جبران کردن بمعنی ترمیم شدن و کردن. تفدیه ، عوض یافتن یا دادن.
... [مشاهده متن کامل]
- جبران خسارت ؛ اصطلاح حقوقی است ، هرگاه در اثر عدم انجام تعهد و التزام یا در اثر اقدام به امری بالمباشر و یا بالواسطه بدیگری زیانی مادی یامعنوی وارد شود طبق مقررات باید کسی که خسارت را وارد ساخته خسارت زیان دیده را جبران کند. البته دادگاه وقتی حکم بخسارت میدهد که خسارت وارد شده و مسلم باشد که از ناحیه طرف بوده است.
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع. عکس ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورائی
لری فیلی پاسا
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
جبران مثبت ( در جامعه شناسی بحثی است که اگر کسی کار خوبی برات میکنه چقدر احتمال دارد تو هم کار خوبی براش بکنی )
جبران منفی
اگه کسی بدی در حقت کرد چقدر احتمال داره تو هم کار بدی در حقش بکنی.
جبران#خسران.
جورُ . جُغِرُ. جُغران:جُبران.
واژه جبران
معادل ابجد 256
تعداد حروف 5
تلفظ jobrān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [مٲخوذ از عربی: جبر]
مختصات ( جُ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی jobrAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
جای نهشت، جای گردانی، جای آوری
واگردانی
جبران می کنم ( وا می گردانم )
جبران همیشه به چم پس دادن نیست. گاهی به چم بازگرداندن به سان آغازین است یا بهبود است.
بازپس گیری / بازپس گرفتن
نمونه:
روسیه نباید باری دیگر چون �بارباروسا� رودست بخورد؛ رودستی که به شوند پیشرفت های فرآورانه ی سنجش ناپذیر با دوره ی �جنگ جهانی دوم�، بازپس گرفتن از دست داده ها اگر نگویم نشدنی که بسی دشوارتر از گذشته خواهد بود.
عوض گرفتن
وادهش
برگشت/ بازگشت/تاوان
نمونه:
برگشت ناپذیر ( جبران ناپذیر )
پس دادن، باز پس دهی
جبران = بازگشت
پسین ده/ پسین دهش/ پسین کنش/ بازدهش/ بازداد/
باز دادن
تلافی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)