جایگاه

/jAygAh/

    place
    centre
    station
    quarter
    dwelling
    house
    locality
    position
    seat
    situation
    stand

فارسی به انگلیسی

جایگاه اتو شویی
service station

جایگاه ارکستر
orchestra, pit, bandstand

جایگاه بلند
loft

جایگاه پرورش جوجه
brooder

جایگاه تماشاچیان در ورزشگاه
grandstand

جایگاه توپ سنگین
battery

جایگاه خبرگزاران در ورزشگاه ها
press box

جایگاه خبرنگاران در جلسات و کنفرانس ها
press gallery

جایگاه زین کردن اسب ها
paddock

جایگاه سرپوشیده در ورزشگاه
grandstand

جایگاه شهود
witness box, witness stand

جایگاه قاضی
tribunal

جایگاه قاضی در دادگاه
bench

جایگاه متهم در دادگاه
bar

جایگاه مسافران در کشتی
cabin

جایگاه مهار کشتی
moorings

جایگاه نرده دار گاو و گوسفند
kraal

جایگاه هر بازیکن
box

جایگاه ویژه
box

جایگاه ویژه در سالن تئاتر
loge

مترادف ها

house (اسم)
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

place (اسم)
جا، فضا، میدان، موقعیت، صندلی، مکان، وهله، جایگاه، محل

position (اسم)
وضع، موقعیت، مسند، مقام، وضعیت، مرتبه، مکان، شغل، جایگاه، محل، موضع، نهش

station (اسم)
وقفه، جا، وضع، موقعیت، مرکز، مقام، رتبه، مرحله، پاتوغ، جایگاه، ایستگاه، موقعیت اجتماعی، در حال سکون، ایستگاه اتوبوس و غیره، توقفگاه نظامیان و امثال ان

پیشنهاد کاربران

منصب
حال جا
جایگاه:
۱ - جای که برای کار و فعالیت خاصی ساخته شده است
۲ - موقعیّت اجتماعی
۳ - موقع
۴ - جا و محل
جایگاه یعنی فردای قیامت
niche
جایگاه،
مقام،
موقعیت خوب
جایگاه: [اصطلاح دامپروری] هرنوع محل نگهداری دام، اعم ازمسقف یاغیرمسقف، جایگاه نامیده می شود.
جا، قرارگاه، ماوا، محل، مرکز، مسکن، مقر، مکان، منزل، موضع، موقف، موقعیت، درجه، مرتبه، مقام.

بپرس