جاودانگی

/jAvedAnegi/

    eternalness
    eternity
    immortality
    perpetuity

پیشنهاد کاربران

اول وآخر این کهنه کتاب بر جا هست ما بباید ز ازل تا به ابد سیر کنیم. شهرام
بیتی از غزلم با "اندک گردانه"
"راز جاودانگی" آن است که مردم در روند جاودانگی به پرسش های خود پاسخ گویند و به زندگی و دانشوری پردازند .
"بی جاودانگی زندگی کلافی سردر گم است. "
جاودانگی فیلمی درام، اجتماعی به نویسندگی و کارگردانی مهدی فرد قادری و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی ساخته سال ۱۳۹۳ است. این فیلم که یک پلان - سکانس ۱۴۵ دقیقه ای بدون کات است در جشنواره های متعبری از جمله «رم» ایتالیا، «مونیخ» آلمان، «ترانسیلوانیا» رومانی، «تک پلان» کرواسی، «هانوی» ویتنام و «جوگجا» اندونزی حضور داشته است. همچنین این فیلم موفق به دریافت جوایزی از جشنواره های «ایسکیا» ایتالیا، «عشق» آمریکا، «میدلبوری» آمریکا و «بوفالو» آمریکا شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

جاودانگی در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شد.
تمام اتفاقات این فیلم در شبی بارانی در قطار رُخ می دهد و به قصه زندگی شش خانواده در واگن های مختلف قطار می پردازد که با جا به جایی زمان روایت می شود.
• آناهیتا نعمتی
• فقیهه سلطانی
• علیرضا استادی
• مارال فرجاد
• سودابه بیضایی
• اتابک نادری
• منوچهر علیپور
• رؤیا فلاحی
• فرزاد صبارو
• امیرحسین شریعتمداری
• میثاق زارع
• علی ابدالی
• آرمان آریانسب
• یاسر جعفری
• دنیا مستعلمی
• مهسا کامیابی
• عسل رمضانی
• کیان حسنوند
• ۲۰۱۶ - نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم رم
• ۲۰۱۷ - نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم مونیخ
• ۲۰۱۷ - نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره ترانسیلوانیا رومانی
• ۲۰۱۷ - برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم ایسکیا ایتالیا
• ۲۰۱۷ - برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره رؤیاها آمریکا
• ۲۰۱۷ - نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره میدلبوری آمریکا
• ۲۰۱۷ - نامزد جایزه بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه از جشنواره عشق آمریکا

جاودانگی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/جاودانگی_(فیلم)
بی زوالی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) حالت بی زوال. جاودانگی. خلود :
اختر عشق را بطالع من
صفت بی زوالی افتاده ست.
خاقانی.
یه اثر معروف و جاودانه و ارزشمند از
"میلان کوندرا"
بی زوالی . [ زَ ] ( حامص مرکب ) حالت بی زوال . جاودانگی . خلود : اختر عشق را بطالع من صفت بی زوالی افتاده ست . خاقانی .
معروف ترین حکم فلسفی و فرمولبندی کلامی نیچه ( نَی چه یا نَی کوچک ) فیلسوف آلمانی در کتاب چنین " گفت زرتشت " در باره پدیده جاودانگی زندگی که ادیان آنرا در قالب پیام و خبر به اصطلاح آسمانی برای انسان به ارمغان آورده اند و متفکرین و اندیشمندان دینی هم هرکدام شرح و توضیح و تبیین و توجیهی مختلف و گاه متناقض از آن ارائه نموده اند، به شکل زیر می باشد : نه ذره ای بهتر و نه ذره ای بدتر و نه ذره ای طوری دیگر بلکه گردش و تکراری جاودانه و خسته کننده به همین سان. این حکم فلسفی و فرمولبندی کلامی نشانه بارز و آشکار نقص فکری و خیالی و عدم توانایی وی از درک پدیده های دیگری به نام تکامل و سیر و سلوک انسان در بطن طبیعت و کیهان و آفریده شده از تار و پود آن و بهمراه بقیه اجزاء بسوی بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد و برخورداری مجدد یا دوباره از حیات و زندگی طولانی مدت درون آن در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی، بوده است. البته این نقص فکری - خیالی و این عدم توانایی تنها خاص نیچه نمی باشد بلکه احساسات و اندیشه ها و افکار و خیالات کلیه پیشینیان و حتا بنیان گذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی در پیرامون پدیده جاودانگی هم از این نقص و خطا و اشتباه و عدم توانایی، مبرا نیستند و از اینکه جملگی آن بزرگواران از نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های متوالی آشنایی و علم و آگاهی نداشته اند، هیچگونه انتقاد و خرده گیری و ملامت و سرزنش آنان جایز و روا نمی باشد. اما اگر ما انسان های امروز و فردا کلام های مبارک آنان را حقیقت مطلق و یا آسمانی و ابلاغ شده از طرف خداوند متعال به پنداریم، آنگاه ما هم مثل آنان در این باره یعنی در باره جاودانگی زندگی مرتکب خطا و اشتباه خواهیم گردید. تصویر کلی آن سامان و نظام احسن آفرینش آغازین و ازلی و ابدی بصورت یک الگوی کلی و تصاویر جزئیات محتوای آن بصورت الگوها یا سرمشق ها یا مثال ها ( مُثُل ) و ایده های ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر بطور جاودانه در خاطره یا حافظه بیکران خداوند متعال ثبت و ضبط گردیده و هیچگونه خلل و لغزشی در آنها ایجاد نخواهد گردید.
...
[مشاهده متن کامل]

نپرس از شدت زلزله آن عشق ناخواسته که آوار سنگین آن/ ریخته بر سر این دل مجنون و بی قرار و بی آزار و بی زبان.

هرفرد انسانی دارای نیم زوج ملکوتی خاص و ویژه می باشد با جنسیت معکوس . این نیم زوج ها در ازل برای زوجیت باهم و عشق ورزیدن ابدی بهمدیگر و بطور همزمان در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده شده و باهم آب حیات و زندگی جاودانه را نوشیده و نوش جان کرده اند و از نوشیدن آن باده سرمستی و شور و شعف و شوق جاودانه دریافت نموده اند و در بخش عقد و ازدواج دادگاه عدل و نکاح و صیقه دائمی الاهی و در پیشگاه بیکران آن حضرت والا مقام و عزّه و جلّه و سبحان و کریم و رحیم و رحمان و در حضور نماینده وی گابریل یا جبریل و یا روح مقدس به پیمان همبستگی و همراهی جاودانه سوگند یاد کرده اند که همیشه بهمدیگر وفادار باشند و از لحاظ روابط جنسی و پیوند های عاطفی و عشقی بهمدیگر خیانت نکنند و با افراد انسانی دیگر غیر از نیم زوج خویش هم بستر نشوند. در طول سلسله طویل حیات های دنیوی این دو نیم زوح نمی توانند بطور همزمان و با همدیگر به ظهور و پیدایش برسند بلکه هرکدام پشت سر هم و بطور یک در میان در عالم های واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش به تنهائی پدیدار می شوند و در طول زندگی های کوتاه مدت دنیوی خویش زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر را تجربه می کنند ( برخلاف عهد و پیمان و سوگند و قسم ملکوتی ) . در ضمیر آنگاه این نیم زوج های مردانه و زنانه پدیدار شده در این دنیای فعلی ، چنین زوجیت ها و عشق ورزیدن ها که معمولا کامل نیستند و همراه با نواقص می باشند، در اصل و ریشه اقتباس و تقلید های ناآگاهانه از آن زوجیت و عشق خودی ملکوتی در عالم امر و ملکوت می باشند. سوز و شور و شوق و شکایت و حکایت که به شکل ناله از طنین آوای نَی مولانا عارف بزرگ شرق به گوش می رسد، در اصل و ریشه شیون و زاری ( سووشون ) بخاطر بریده شدن از نیستان ملکوتی و رانده شدن از درگاه یا پیشگاه حق تعالی و کشش و جاذبه و میل فطری به قرب و وصال مجدد و لقاء الله نمی باشد بلکه فقان از دوری و جدایی از نیم زوج موئنث ملکوتی خویش. پدیده وصال و روئیت مجدد و رسیدن بهم و در آغوش گرفتن همدیگرِ نیم زوج های ازلی و ابدی افراد انسانی فقط در معاد و در پایان راه و سفر طولانی سلسله دنیوی مقدور و میّسر و امکان پذیر خواهد بود و نه در طول راه و سفر. البته چنین ملاقاتی فورا و بدون تاخیر بعد از لحظه مرگ و در طول خواب ژرف و شیرین و بسیار طولانی مرگ بصورت حیات و زندگی روئیای در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بسان زندگی واقعی و عینی اولیه در عالم امر و ملکوت، برای کلیه افراد انسانی بدون استثناء و فارغ و مبّرا و پاکیزه از پندار ها و گفتار ها و کردار های بد دنیوی مقدور و امکان پذیر خواهد بود، تا زمان تولد دوباره در همین دنیا و همین عالم واقعی و عینی و شهودی ( پس از وقوع مه بانگ هشتم و پس از آن همیشه بعد از وقوع مه بانگ های هشتم در طول راه و سفر بسیار طولانی تا رسیدن به معاد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

یک دانشمند و فیلسوف و عارف گم نام ایرانی که بر اساس گفته های خود وی ، از دانش بسیار اندکی برخوردار است و خودرا اُمی می نامد، مقدار زمان کل در این کیهان و جهان یعنی مقدار زمانی طول سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان بین نظام احسن آفرینش مبداء و معاد ( که هردو بدون هیچگونه اختلافی یکی خواهند بود ) برابر است با حاصلضرب عدد ۱۹ در ۱۰ بتوان ۳۶ سال و آنهم شمسی و نه قمری. می گوید هر متفکر و اندیشمندی که طول زمان کل را به سال قمری تبدیل نماید، پس از بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد مورد خشم و غضب رام نشدنی خداوند متعال قرار خواهد گرفت. خداوند متعال به فکر زوجیت و عشق ورزیدن هموگن ها و یا همجنس ها هم بوده است و آنان را در عالم امر و ملکوت بطور دوقلوهای همزاد و هم بازی و همگن و هم جنس خویش آفریده به شکل مرد - مرد و زن - زن . حتا به فکر نارزیست ها و پدیده نارزیسم هم بوده و آنرا حل نموده است. این پدیده به شکل سه نوع میل جنسی در باطن بعضی افراد انسانی تجلی می کند و معمولا به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و مشاهده می باشد و ریشه یکی از دو نوع عمل خود ارضائی جنسی می باشد. یعنی میل به انجام و عمل جنسی با فرد خویش به سه روش مختلف زیر : همسر غیر همگن و یا زن و مرد خویش ؛ همسر همگن یا همجنس خویش به دو شکل مختلف یکی مرد و مرد خودی و دیگری زن و زن خودی . این سه نوع زوجیت و عشق خودی فقط در سه عالم روحی - روانی با بذر قبل رشد مادی بطور واقعی و عینی امکان پذیر می باشند و نه در دو علم مادی با بذر های قابل رشد روحی و روانی. در پایان برای کلیه حاجی آقاها و حاجیه خانم های رفته و بازگشته از سفر و سیاحت و زیارت حج برترین آرزوهای ظاهری و باطنی سعادت و زهد و پارسایی هم در عالم خلق و شهود و ناسوت و هم در عالم امر و غیب و ملکوت می نمایم که جدا از هم نیستند بلکه بر روی هم قرار دارند و آنهم نه به شکل لایه بر لایه و یا طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط بلکه تنیده و بافته در هم و برهم در بستر امن و آرام و پیوسته و فراگیر حیات بخش و حیات گیر جان . در پایان به امید ملاقات فوری و بدون تاخیر با نیم زوج های بنیادی خودی و ملکوتی پس از مرگ و در عالم روئیا برای تک تک افراد انسانی بدون استثاء و تبعیض.

محتوای این گیتی یا این عالم واقعی و عینی و شهودی یا این دنیا و یا این کیهان و جهان که از لحاظ مقدار و اندازه محدود و متناهی و دارای محیط و مرز ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و بسته و مسدود و نفوذ ناپذیر
...
[مشاهده متن کامل]
و از لحاظ عددی بی شمار می باشد ، درحال حرکت و سفر بسوی بازگشت به برترین نظم و حالت آفرینش ملکوتی اولیه ( ازلی و ابدی ) خویش یعنی نظام احسن آفرینش مبداء می باشد و انسان جزئی مهم از اجزاء کثیر و تار و پود آن است و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از آن. محتوای کیهان پس از طی کردن و پشت سر گذاشتن سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی یعنی در معاد و بعد از وقوع آخرین مه بانگ ( به زبان و از دیدگاه باور دین اسلام پس از برپائی قیامت کبرا ) دوباره صحیح و سالم به آن نظم و حالت ازلی و ابدی باز خواهد گشت و انسان هم بهمراه و در بطن کیهان و نه بطور مستقل و جدا و بریده از محتوای کل جهان و پشت سر گذاشتن عالم به اصطلاح مادی. آیه شریفه قرآنی: انا الله و انا علیه راجعون از دو عبارت ساخته شده است ؛ یکی انا الله که به معنای ما از خدا هستیم می باشد و نه به معنای ما از خدا جدا شده باشیم و دیگری یعنی انا علیه راجعون به معنای رجعت یا بازگشت به خدا نمی باشد بلکه به معنای شناخت مجدد خداوند متعال در طول سفر. کلیه معارف و شناخت های انسانی در مورد شناخت مجدد خداوند در طول سفر جملگی ناکامل و ناقص و نسبی خواهند بود و شناخت کامل فقط در پایان راه و بازگشت دوباره به نظام احسن آفرینش مبداء مقدور و میّسر و امکان پذیر خواهد بود و نه در بین راه. لذا آنانی که در گذشته و حال و آینده ادعای شناخت کامل خداوند را بنمایند ، بر روی گمراهه های اندیشه و حس و فکر و خیالات واهی و بی پایه و اساس پرسه زده و می زنند و خواهند زد. از طرفی دیگر شناخت نسبی خداوند فقط از طریق شناخت طبع انسانی و طبیعت و کیهان امکان پذیر می باشد و چنین شناخت هایی در حیطه توانایی کلیه علوم می باشد و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات، هم محض و نظری و هم عملی و کاربردی. انسان به کمک معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معرفت حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر هرگز به شناخت خود و خداوند نائل نخواهد گردید . برای یک لحظه هم که شده ، جمله زیبای زیر را مورد ملاحظه قرار دهیم که گویا از علی ابن ابی طالب بوده باشد : شما برای بقاء آفریده شده اید و نه برای فنا. این جمله را امروز میتوان به شکل زیر کامل نمود : ما انسان ها از هستی یا وجود بیکران و باقی خداوند متعال برای بقاء آفریده شده ایم و نه از عدم یا نیستی و از برای فنا. از دیدگاه این حقیر کلیه اوهامات و خرافات و گمراهه روی های ادیان توحیدی ابراهیمی ریشه خودرا در دو داستان بنیادی و افسانه ای و تخیلی و توهمی دارند ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری آدم و حوا و تا این دو داستان روی میز جراحی و کالبد شکافی قرار نگیرند و غده های سرطانی آنها ریشه کن و بیماری های فراوان و مسری و واگیر آنها معالجه نشوند و شفا نیابند، این خرافات و اوهامات هم در این دو زمین حاصلخیز بیشتر و بیشتر رشد و نمّو خواهند نمود و به قول دکتر فربه و فربه تر و چاق و چله تر از پیش خواهند شد . تئوری تکاملی داروین در بررسی اصل انواع موجودات زنده و تئوری مکانیک کوانتمی در پیرامون بررسی سنگ بناها و آجر های نشکن خمیر مایه ساختاری فیزیکی محتوا و محیط کیهان و جهان و تئوری علمی مه بانگ در بررسی منشاء و چگونگی پیدایش جهان بهترین راه و روش اند و نه تنها در شناخت موجودات زنده و غیر زنده و انسان و طبیعت و کیهان و ارائه کاربرد های فراوان بهمراه شناخت، بلکه در معالجه دردهای همیشگی و دائمی و علاج ناپذیر ادیان توحیدی ابراهیمی و غرق شدگی پیروان آنها در سطوح بالای پیشوایی و مرجعیت تقلید در ظلمت های ژرف و گمراهه روی های فراوان و جهل های علاج ناپذیر. این حقیر گاهی اوقات و تصادفی که از پشت صفحه تلویزیون تصویر آنان را مشاهده می کنم ، هیچگونه اثری از تابش نور الهی را از صدا و سیمای آنان مشاهده نمی کنم بلکه پرتوهای برق شیطان، خواه در واتیکان جلوس نموده باشند و خواه در اورشلیم و خواه در مکه و مدینه.

Ewigkeit با تلفظ رسمی اِویگ کایت و تلفظ روزمره اِوی کایت در زبان آلمانی معادل مفهوم جاودانگی در زبان فارسی می باشد. به معنای بیزمانی و زمان بی آغار و بی پایان و همیشگی و دائمی . مفاهیم گذرایی؛ غیر همیشگی و غیر دائمی در مقابل مفهوم جاودانگی قرار دارند. معمولا لحظه حال را که بطور وقفه ناپذیر و دائمی و همیشگی در حال گذر است ، جاودانه می نامند. جاودانگی را میتوان برترین صفت و اسم خداوند دانست. البته جاودانگی می تواند دو نوع باشد؛ یکی پیوسته و خطی دیگری ناپیوسته یا منقطع و تکرار شونده. در ادیان توحیدی ابراهیمی بخصوص مسیحیت و اسلام پدیده جاودانگی حیات و زندگی انسان را به بعد از لحظه مرگ انتقال می دهند و بر این باورند که زندگی جاودانه بعد از مرگ آغار می گردد و آنهم برای همه افراد انسانی یکسان نمی باشد بلکه به دو نوع جاودانگی شق یا تقسیم و تجزیه می شود ؛ یکی جاودانگی زندگی بهشتی و دیگری جهنمی و آنهم نه بر اساس پندارها و گفتار ها و کردار های نیک و بد بلکه بر اساس پیرو بودن و یا پیرو نبودن این دو دین. به عنوان مثال اگر یک فرد انسانی چه مرد و چه زن شهادت دهد که ایسا پسر خداست و محمد رسول الله، آنگاه جایش حتما توی بهشت است و الا توی جهنم. این حقیر با احترام کامل پیرو چنین بینش ها و باورها نیستم و هرگز چنین شهادت هایی را بر زبان جاری نخواهم نمود. زیرا بر این باورم و ایمان راسخ دارم که خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم و با واسطه. این حقیر بر این باورم که خداوند متعال در برترین حالت آفرینش ملکوتی کیهانی یعنی در نظام احسن آفرینش مبداء، تک تک افراد انسانی و کلیه موجودات غیر زنده و زنده مفید را بطور همزمان و افراد هر نوعی را بطور هم سن و سال و در یک سن معتدل ملکوتی و هر موجودی را در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به کلیه موجوداتی که آفریده است، حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده است و کلیه موجودات زنده و غیر زنده را از ابعاد بیکران خویش آفریده و نه از عدم یا نیستی. لذا زندگی جاودانه انسان در طول سفر بی پایان تکاملی همیشه دو مقطع دارد ؛ یکی بسیار طولانی و پیوسته و بدون پیری و فرسودگی و در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی یعنی در طول پایداری نظام های احسن متوالی مبدئی و معادی که همگی یکی خواهند بود و دیگری زندگی های فراوان دنیوی و کوتاه مدت در طول سلسله بسیار طویل نظم های دنیوی با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و بدی و زشتی و دیگری نهایت کمال . این دو سرحد در طول سفر بی پایان تکاملی همیشه محصور و محدود اند بین نظام های احسن آفرینش متوالی و بیشمار. این تصویر و روند در محتوای کلیه کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار، واحد و یگانه و یکسان و همسان می باشند. کلیه نظم ها و حیات های دنیوی با مراتب و درجات تکاملی فراوان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان پشت سرهم به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و عمر خودرا سپری می نمایند. لذا برخلاف باور ادیان توحیدی ابراهیمی بخصوص مسیحیت و اسلام، افراد انسانی تنها دارای یک زندگی دنیوی نیستند که پس از مرگ در قالب زندگی برزخی با دریافت پاداش ها و عذاب های موقتی برزخی بر اساس اعمال نیک و بد دنیوی در قالب های به اصطلاح مثالی تا برپایی قیامت ادامه یابد و پس از آن به دو حیات یا زندگی جاودانه و اُخروی بهشتی و جهنمی منجر گردد. از دیدگاه این حقیر و با احترام کامل و فرود آوردن سر تعظیم در پیشگاه والای کلیه پیروان موئمن و شریف و ارجمند و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار این دو دین، چنین باورهایی الهی و خدایی نیستند بلکه شیطانی و اهریمنی. خداوند متعال و سبحان و کریم و رحمان و رحیم در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی و هرگز و هیچگاه هیچ انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و کردار های بد دنیوی مورد استنطاق و مؤاخذه و باز پرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار نخواهد نمود. هیچ انسان سالم و فهمیده و عاقلی تنها برای خود و اهل بیت خود آرزوی پاداش های فراوان بهشتی و برای دیگران آرزوی عذاب های شدید جهنمی نخواهد نمود مگر اینکه مبتلا به بیماری مضمن یا پنهانی سادیسم ذهنی بوده باشد. خداوند متعال در محتوای کلیه جهان های بیشمار ، هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت عالم و هفت آسمان و هفت زمین و هفت زندگانی و هفت عشق انسانی بطور یکسان و برابر آفریده است که به شکل طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند بلکه در طول سفر بین مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بی شمار از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی پشت سر هم به ظهور و پیدایش می رسند و تجربه می شوند و عمر خودرا سپری می نمایند. نتیجه اینکه سه پیام باستانی براستی و حقیقتن الهی و آسمانی می باشند و حقیقت دارند و به اختصار به شرح زیر می باشند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - پیام هفت سین یعنی هفت سامان یا نظم کیهانی .
ب - پیام خویدوده که در اصل و ریشه و از دیدگاه آفرینندگان خردمند و اولیه این واژه به معنای ازدواج با محارم نبوده بلکه خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده است.
پ - سَم سَرا یا چرخه یا گردش یا زنجیره و یا نوسان تولد و مرگ . شرح و توضیح و تبیین و توجیه این پدیده طبیعی از طریق گردش حلول روان یا تناسخ باطل می باشد و حقیقت ندارد. اما باطل بودن شرح و توضیح یک رویداد و یا یک پدیده طبیعی مترادف و معادل و هم معنا با باطل بودن خود پدیده نمی باشد. حلقه های فراوان این زنجیره قبل از تولد و بعد از مرگ توسط حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و مشاهده می باشند. در دین مسیحیت کلیه حلقه های این زنجیره به دو حلقه زمینی - آسمانی و در دین اسلام به سه حلقه دنیوی - برزخی - اُخروی تقلیل یافته اند. دو پیام اول به خردمندان ایرانی و پیام سوم به خردمندان هندو از طرف خداوند متعال ابلاغ گردیده و آنهم از طریق القائات و الهامات باطنی و نه در قالب وحی و از طریق گوش بسان انبیاء اقوام یهود و عرب. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

همیشگی
ماندنی پایداری
معنی جاودانگی
ابدی ، همیشگی
دوام, ماندگاری, نامیرایی
ابدی، همیشگی ، چیزی که برای همیشه وجوددارد، کسی که هرگزنمی میرد
ابدیت، پایایی، دیرینگی، قدم، نامیرایی، همیشگی، دوام
سلام
دو ایده مهم در جهان بینی زرتشت قابل رویئت است که در سروده های او به نام گات ها به آنها اشاره شده است. او از اهورا مزدا خدای نیکویی ها در قالب دعا به حق نظم نیکو کیهانی، تمنا مینماید که از طریق نوسازی جهان بهترین و بالا ترین آرزوی اورا که برخوردار شدن از زندگی جاودانه است بر آورد نماید. ایده نو سازی جهان و ایده جاودانگی زندگی آن دو ایده مهم میباشند. نظریه علمی کیهان شناسی به نام مه بانگ، احتمال نوسازی جهان را با مقداری بیشتر از سی و سه در صد از لحاظ علمی تعیین کرده است که یکی از سه پیش بینی های آینده کیهان محسوب می شود که عبارتند از انبساط دائمی ، رسیدن به حالت ایستا و انقباض مجدد که حالت سوم به مه بانگ دوم منجر میشود و از آن طریق جهان نوسازی میشود. علم تجربی نمی تواند مارا به شناخت مطلق خویش و خداوند رهنمون سازد.
...
[مشاهده متن کامل]

این روند به ادغام بینش دینی و بینش علمی نیاز مند است. بینش هنری و شعر و ادب و عرفان و حکمت و فلسفه هم ضروری ست. اندیشمندان تاکنون به نسبت بین ماده و روح توجهی نداشته اند، شاید به دلیل اینکه روح را نمیتوان حس و تجربه نمود و مقدار آنرا تعیین کرد و نسبت مقدار آنرا با ماده سنجید. اما این نسبت را به شرح زیر میتوان بیان کرد: در عالم و کیهان فعلی که ادیان آنرا عالم تکلیف و عمل می نامند، جنبه مادی آن واحد حقیقی و واقعی اولیه به نهایت گسترش خود رسیده و جنبه روحی به منتهاالیه قِلت و کسری خویش. اما این نسبت ثابت و جادوانه نیست بلکه در روند نوسازی جهان توسط امر خداوند و بر اساس طرح مطلق اولیه ( قضا و قدر )
در عوالم بعدی به نفع جنبه روحی تغیر خواهد کرد، طوریکه در عالم نهائی ( طبق باور من عالم هفتم ) جنبه روحی به نهایت درجه و وسعت و گسترش خود خواهد رسید و جنبه مادی به نهایت قلت، کمی و کسری . لذا جنبه روحی و مادی آن واحد مبدایی و غائی بطور جاودانه به پیوسته اند و هرگز از هم جدا نمی شوند. اصل معاد جسمانی و روحی دین اسلام از این طریق مورد تایید من میباشد، اما نه از طریق بر انگیخته شدن از قبر تقبل از آن اقامت موقت در عالم میانی به نام برزخ با جسم لطیف یا قالب مثالی. اصل حقیقت دارد اما روش اشتباه. آرزوی زرتشت هم از طریق بالا بر آورده میشود. خداوند از دوبخش کلی تشکیل شده است: مطلق و نسبی. طرح آفرینش و خلقت مهم ترین بخش مطلق خداوند است و بخش نسبی ماده و روح که در حال حرکت و تغییر و تحولند و به صورت انرژی، جرم ، مکان و زمان به ظهور رسیده اند و در چهار چوب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول مادی به حرکت خود مشغولند و این قوانین و زنجیره علت و معلول چیز دیگه ای نیستند غیر از تصمیمات قاطعانه و بی چون و چرا و خواست خداوند. خداوند خواست آزادانه مطلق خودرا در زنجیر علت و معلول محبوس نموده که اگر در بین راه پشیمان شد، راه برگشت و تغییر تصمیم نداشته باشد و قبل فرمان خلقت به طرح آفرینش به اطمینان مطلق رسیده است که در بین را نیازی به تغییر تصمیم داشته باشد. در پایان جمله معروف انشتاین را " خداوند تاس نمی اندازد " بصورت زیر تغییر میدهم: خداوند قبل از خلقت بی نهایت بار تاس ها را انداخته و در پایان تاس بازی به اطمینان مطلق رسیده است، لذا در حرکت نسبی خویش نیازی به تاس بازی مجدد ندارد.

بقا، اتش
دوام
ماندگاری
انوشگی به نامیرایی رجوع شود.
بزرگی . پهناوری. عظمت
بنظر من یعنی دیرینگی
بقا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس