جاندار

/jAndAr/

    animate
    living
    durable
    tough
    strong
    creature
    animal
    [adj.] animate
    [s.l.] durable or tough
    [n.] livingcreature
    beast
    being
    quick

فارسی به انگلیسی

جاندار دو پا
biped

جاندار ناهوازی
anaerobic

جاندار کردن
animate

مترادف ها

living (صفت)
در قید حیات، زنده، جاندار، جاودان، حی

animate (صفت)
با روح، سرزنده، جاندار

پیشنهاد کاربران

نفس کش . [ ن َ ف َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) متنفس . ( یادداشت مؤلف ) . جاندار. که نفس می کشد. که تنفس می کند. زنده . ذوحیات . نفس زن . || در تداول ، عربده جو. که عرض اندام کند. که جرأت عرض اندام کردن
...
[مشاهده متن کامل]
داشته باشد. که به نزاع و مبارزه قدم پیش نهد. || ( اِ مرکب ) منفذ و محل عبور و مرور نسیم و هوا. ( ناظم الاطباء ) . سوراخ . روزنه . باجه . هواکش . ( یادداشت مؤلف ) .

صاحب حیات . [ ح ِ ح َ ] ( ص مرکب ) جاندار. زنده : صاحب حیات بی درد نیست . ( مجالس سعدی ) .
جانور، جنبنده، حی، حیوان، ذی نفس، زنده
جاندار موجدی است زنده که به پنج سلسله اصلی یا فرمانرو ( Kingdom ) تقسیم بندی می شود.
طبقه بندی علمی جانداران ( Living Things Kingdom ) به قرار زیر است:
1. مونرا 2. آغازیان 3. قارچ ها 4. گیاهان 5. جانوران
مونرا: تک سلولی فاقد هسته
آغازیان: تک سلولی دارای یک هسته

بپرس