جانبداری

/jAnebdAri/

    backing
    favoritism
    partiality

فارسی به انگلیسی

جانبداری کردن
advocate, espouse, side

مترادف ها

siding (اسم)
طرفداری، جانبداری، بستگی به حزب

partiality (اسم)
طرفداری، تعصب، غرض، علاقه شدید به چیزی، ملیت، جانبداری

predilection (اسم)
میل، رجحان، علاقه شدید به چیزی، جانبداری، برگزیدگی، تمایل قبلی

پیشنهاد کاربران

پای / زیر عَلَم کسی سینه زدن
حمایت . . . . .
خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ) .
دفاع، تردید، درستکاری ، موفقیت
تعصب

بپرس