advocate, espouse, side
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
طرفداری، جانبداری، بستگی به حزب
طرفداری، تعصب، غرض، علاقه شدید به چیزی، ملیت، جانبداری
میل، رجحان، علاقه شدید به چیزی، جانبداری، برگزیدگی، تمایل قبلی
پیشنهاد کاربران
پای / زیر عَلَم کسی سینه زدن
حمایت . . . . .
خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ) .
دفاع، تردید، درستکاری ، موفقیت
تعصب